12) پيامبر اسلام و ايمان على عليه السلام
توماس كارلايل مىگويد:پيامبر اسلام ساليانى دراز رسالت خود را به عالميان ابلاغ مىنمودند و اشراف قريش و حتى اقوام و اقارب او با او مخالفت مىكردند تا اينكه روزى مىگفت: آيا كسى به يارى من و اعلاء كلمه حق قيام خواهد كرد؟تنها كسى كه دعوت او را اجابت نمودند نوجوانى 16 ساله بنام على بود كه تمام بزرگان مكه و اكابر قريش و اقوام و اقارب او، صاحب دعوت و ناصر، او را مضحكه نمودند و لكن اشتباه نمودند و ندانستند كه اينكار بيهوده و بازى نيست.نمى توانيم از ستايش و مدح على خوددارى كنيم زيرا جوانى بود شريف القدر و بزرگ منش، سرچشمه رحمت و لطف و راءفت آميخته بود و عدل و داد تنها شعار اخلاقى اين قهرمان مذهبى بشمار مىرفت بهترين شاهد اين مدعا عبارتى است كه پيش از رحلت خود با فرزندان خود در باب قصاص قاتل گفت و فرمود: اگر من زنده ماندم عفو يا قصاص ضارب با خود من و اگر در گذشتم اين فسخ عزيمت كرد. كار با شماست.ولى اگر خواستيد او را قصاص كنيد در برابر ضربتى كه به من وارد آورده است فقط يك ضربت به او بزنيد و اگر از او درگذريد و خطاى او را ببخشيد به پرهيزگارى و جوانمردى نزديكتر خواهد بود.
سر افتاده هواى تو على
آيد از عرش برين جبرائيل
هستى ما بود از هستى تو
بسكه اوصاف تو پر قدر و بهاست
هيچكس غير خداوند و رسول
سايه افكند به اقليم وجود
جلوه فرهماى تو على
جان عالم بفداى تو على
كه زند بوسه بپاى تو على
اين بود راز بقاى تو على
گفته وصف تو خداى تو على
نبرد پى به بهاى تو على
جلوه فرهماى تو على
جلوه فرهماى تو على