7) نزول جبرئيل بر على عليه السلام - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7) نزول جبرئيل بر على عليه السلام

بيهقى واعظ سبزوارى بر اثر ازدواج با خواهر عبدالرحمن جامى نزد اهالى سبزوار به سنّى بودن متهم شده از هرات به سبزوار برگشت.

روزى بالاى منبر موعظه مىكرد تا رسيد به اين سخن كه جبرئيل دوازده هزار مرتبه بر پيغمبر اكرم نازل شده است. پيرمردى براى امتحان به نمايندگى مردم حركت كرده و گفت نزول جبرئيل به پيغمبر را گفتى نزولش را به آقا على عليه السلام بگو. چند مرتبه جبرئيل به على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده.

مات و متحيّر در بالاى منبر چه بگويد روايتى نديده كه جبرئيل بر على عليه السلام نازل شده باشد. اگر بگويد جبرئيل نازل شده دروغ گفته. اگر بگويد نازل نشده گمان مردم درباره او تبديل به صدق مىشود يك مرتبه به زبانش آمد اين كلمه كه گفت جبرئيل بيست و چهارهزار مرتبه به على عليه السلام نازل شده. پيرمرد گفت چه دليلى دارى بر اين حرفت گفت باين دليل كه پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود:

انا مدينة العلم و علىٌ بابها

من شهر علم هستم و على عليه السلام درب آن شهر است.

واضح است جبرئيل كه دوازده هزار بار بر پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شد از درب شهر وارد مىگشت. پس آقا على عليه السلام را هم كه درب آن شهر است زيارت مىكرده بعد از نزول وحى هنگام مراجعت باز جمال على عليه السلام را مىديده است پس به اين دليل به اندازه اى كه به پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شده دو برابر آن حضور على عليه السلام رسيده و آن بيست و چهار هزار مرتبه است.




  • چنانكه سرور عالم بجز پيمبر نيست
    على ست گنج حقايق، على ست باب علوم
    على ست مظهر ولاى شرع آزادى
    ميان آن همه مردان حق قسم بخدا
    به لوح عرش بود نقش نام والايش
    دلى كه آينه دار محبت علوى ست
    بجز صفاى ربوبى در آن مخمر نيست



  • ولى خاص خدا نيز غير حيدر نيست
    دلى مجوى كه مشتاق سوى آن در نيست
    جز او باهل طريقت مرا دو رهبر نيست
    كسى برتبه ز شير خدا فراتر نيست
    بجز ولى خدا كس شريف و سرور نيست
    بجز صفاى ربوبى در آن مخمر نيست
    بجز صفاى ربوبى در آن مخمر نيست



/ 132