2) سزاى اهانت
مَرّه قيس از اعيان و اشراف عرب و صاحب قبيله بزرگى بود. او يك صدهزار نفر لشكر مسلح داشت. مهمترين خصوصيت او دشمنى با آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام بود. او وقتى با خبر شد كه مردم از اطراف و اكناف به زيارت قبر حضرت مىروند. و به بارگاه حضرتش احترام مىگذارند، خشمناك و عصبانى شد و گفت مىروم و گنبد و بارگاهش را خراب كرده و قبر حضرتش را محو مىنمايم.او با لشكريانش به طرف نجف رفت. كسى هم جراءت مقابله با او را نداشت، بنابراين او بدون هيچ مقاومتى وارد شهر شد و با چكمه داخل حرم مقدّس گرديد، وقتى به نزديك صندوق مطهر رسيد، ناگهان انگشت مبارك حضرت از شكاف صندوق بيرون آمد و با اشاره اى او را به دو نيم تقسيم نمود.شعراى عرب و عجم پس از اين واقعه اشعارى سرودند:
شاهى كه به ضربت دو انگشت
چون مره قيس كافرى كشت
چون مره قيس كافرى كشت
چون مره قيس كافرى كشت
دل اگر خدا پرستى در خانه على زن
ز عدم رسى به هستى در خانه على زن
بنگر شه و گدا را چه غنى چه بينوا را
ز على بجو خدا را كه به اوست التجا را
بنگر خداپرستى در خانه على زن
بود عين حق پرستى در خانه على زن
بجهان هرآنچه هستى در خانه على زن
بگذر ز خود پرستى در خانه على زن
همه يكدل و صدا را همه بر سر آن لوا را
على كنز لافتى را دهد از كرم گدا را
بود عين حق پرستى در خانه على زن
بود عين حق پرستى در خانه على زن