مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اورنگزيب آخرين پادشاه بزرگ مغول بود. اين پادشاه قسمت عمده زندگيش را در راه توسعه امپراتوريش با
جنگ گذراند و كوشش داشت كه برخلاف تصرفات و مداخلات نارواى اكبر، اسلام را به همان نزاهت و تازگى
اولش برگرداند. مرگ اورنگزيب موجب تفرقه و گسيختگى امپراطورى مغول گرديد.

مرات‏ها در هند مركزى و غربى روى كار آمدند؛ نادرشاه به دهلى حمله كرد، و از آن پس قدرت
كوچ‏نشينهاى انگليسى و فرانسوى و هلندى روزافزون شد. هرچند در اين دوره تعدادى كشورهاى اسلامى به
وجود آمد، ولى به محض اينكه كمپانى هند شرقى رقيبهاى اروپاييش را از ميدان خارج كرد، دولتهاى اسلامى
و هندويى را يكسره نابود كرد؛ به‏طورى كه بعد از شورش سال 1857 ميلادى تنها دولت اسلامى بزرگى كه در
هند باقى ماند دولت نظام حيدرآباد دكن بود.

سقوط سياسى و اقتصادى مسلمين، كه بلافاصله پس از مرگ اورنگزيب شروع شده بود، در قرن نوزدهم به
نهايت رسيد. مسلمين دراين موقع، موقعيت و اقتدار خودشان را از دست دادند.

دوران نهايت انحطاط مسلمين بين سالهاى 1833 و 1864 ميلادى بود. زبان انگليسى به جاى زبان فارسى رسميت
يافت و چون مسلمين به آموختن زبان انگليسى رغبتى نشان نمى‏دادند، مقام و موقعيتشان را در ادارات
شهربانى و عدليه و قانونگذارى و دارايى از دست دادند و سنن و نظامات و مقررات اسلامى از بين رفت.

قوانين جزايى اسلامى كه قرنها در شمال هند رايج شده بود مبدل به مقررات و قوانين جديد مدنى شد و
قانون انگليسى و اسلامى جديد در قانون شرع اسلام مداخله كرد. الحاق دولت ‹‹ اوده ›› به كمپانى هند
شرقى، يعنى خاتمه دادن به اسلام در منطقه شمال غربى، و بالاخره پايان دادن به نظامات اسلامى پس از
ششصد سال فرمانروايى در شبه قاره هند به صورتى درآمد كه به هيچ وجه قابل تحمل نبود.

عكس‏العمل اين جريان به صورتهاى گوناگون از قبيل تجدد مذهبى، گراييدن به زهد خشكِ وهابى، جدايى
فرهنگى، و حتى خصومت آشكار ظاهر شد.

سيّد احمد شهيد و اسماعيل شهيد گروههاى مبارز و مجاهدى تشكيل دادند و عليه سيك‏ها و انگليسى‏ها،
براى دفاع از اسلام به جهاد پرداختند و حتى قيام استقلال طلبانه سال 1857 ميلادى آخرين تلاشى بود كه
براى معارضه با انگليسى‏ها ونجات از زير يوغ استعمار به عمل آمد.

بدتر از همه اينكه تا سال 1864 ميلادى نظر انگليسى‏ها به مسلمين خصمانه بود، زيرا مسلمين را مخالف
خودشان مى‏ديدند و مخالفت با مسلمين در شبه قاره هند مبناى سياست انگلستان شده بود. براستى براى
مسلمين اين وضع صورت اسف‏آورى به خود گرفته بود و اسلام در اين گيرودار ناگزير بود يا سياست جديدى
اتخاذ كند يا بميرد.

مردى كه اين وضع را بهتر از همه تشخيص داد سيّد احمدخان پايه‏گذار نهضت عليگر بود. نهضت عليگر عامل
مركزى تجدد اسلام در شبه قاره هند شناخته مى‏شود و اولين اقدامى بود كه براى سروسامان دادن به وضع
مسلمين صورت گرفت قرن تازه ناظر پيشرفتهاى ديگرى نيز بود.

نهضت عليگر به دو شعبه منقسم شد به اين
صورت كه رهبران سالخورده‏تر بدون توجه به وضع مسلمين خارج از شبه قاره، سياست سيّد احمدخان را
تقويت مى‏كردند، ولى نسل جديد با كمال وضوح و صراحت سياست ضد انگليسى را تعقيب مى‏كرد. به دليل
اينكه مى‏گفتند انگلستان در سراسر جهان عليه اسلام صف‏آرايى كرده است.

در سال 1907 ميلادى هم اينكه مسئله اصلاحات، ضرورى تشخيص داده شد و طرح مينتومورلى مورد بحث
قرارگرفت، دولت انگليس تصميم گرفت انتخابات جداگانه‏اى را براى مسلمين قائل شود. اين نقشه تا حدى
مصالح مسلمين را تأمين مى‏كرد.

از اوايل قرن بيستم مسلمانان دچار تشويش و تحير شدند، به‏طورى كه گاهى طرفدار هندوها بودند و گاهى
طرفدار انگليس‏ها كه البته انگليس‏ها و هندوها، قصد استثمار مسلمانان را داشتند.

نكته‏اى كه
نگرانى مسلمين را بيشتر مى‏كرد اين بود كه اگر در هندوستان حكومت دموكراسى برقرار شود، منتهى به
نابودى مسلمين مى‏شود و مى‏ترسيدند كه در هندوييزم مستهلك شوند.

بعد از طرح نقشه اصلاحى مورلى در سال 1917 ميلادى، طرح اصلاحى مونتا گوچمسفورد مورد بحث قرار گرفت.

عنوان و امتيازى را كه در اغلب ايالات براى مسلمين قائل مى‏شدند، نه عادلانه بود و نه معقول. اين
جريان موجب بلاتكليفى مسلمين شده بود. بر اثر تضييقات سياسى و بايكوت و ساير موانع، شورشهاى
فرقه‏اى شروع شد.

دكتر آمبد كار، ضمن تجزيه و تحليل دقيقى از انقلابات و شورشهاى فيمابين سالهاى 1930
و 1940 ميلادى اين دوره را دوره جنگهاى داخلى بين هندو و مسلمان توصيف كرده است، و در طى اين مدت اگر
صلحى وجود داشته همان صلح مسلح بوده است.

دكتر آمبد كار مى‏گويد:

‹‹ در ماه مارس سال 1931 ميلادى آمار
مقتولان در شهر كابينور بين چهار صد تا پانصد نفر تشخيص داده شد. در فاصله ماه فوريه 1929 ميلادى و
آوريل سال 1938 ميلادى در شهر بمبئى مدت دويست و ده روز شورش و زد و خورد بوده است كه در ضمن اين حوادث
پانصد و شصت نفر مقتول و چهار هزار و پانصد نفر مجروح شده‏اند. در بنگال ضمن حوادث سالهاى 1922 و 1927
ميلادى سى و پنج هزار زن ناپديد شده‏اند. ››

كميسيون سيمون شورشها و زد و خوردهاى فرقه‏اى را اين طور گزارش مى‏دهد و مى‏گويد:

اين شورشها
و زد و خوردها، نتيجه توجه كردن به دورنماى اوضاع سياسى آينده هند است كه بين هندوها و مسلمين رخ
داده است.

مادامى كه قدرت كاملاً در دست انگليس‏ها بود و مردم به فكر حكومت خود مختارى نيفتاده
بودند، رقابت هندو و مسلمان محدود و معين بود ولى پيدا شدن فكر اصلاحات و پيش‏بينى وضع آينده
جنبه‏هاى تازه‏اى به رقابت هندوها و مسلمانان داده است.

فرقه هندو به دليل اكثريت، مدعى حقوق خاصى
است و بر امتيازاتى كه به سبب برترى تحصيلات و فزونى ثروت دارد تكيه مى‏كند فرقه ديگر مصمم است كه در
برابر اين دعاوى، براى افراد جامعه خودش امنيت كافى تحصيل كند و فراموش نمى‏كند كه قرنها حكومت اين
كشور را در دست داشته است (20)


20- گزارش، جلد اول، ص 39.

/ 238