مفخر شرق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اقبال در خانوادهاى متولد شد و پرورش يافت كه از هر نظر به شعاير مذهبى علاقهمند بودند. اقبال
حتى در دوران كودكى با علاقه و توجه خاصى به مباحثات و مذاكرات مذهبى كه بين پدرش و علماى دينى در شهر
سيالكوت وجود داشت گوش مىداد. پدرش او را به قرائت قرآن تشويق و گاهى نيز او را به مطالعه قرآن
راهنمايى مىكرد. از شيخ سليمان ندوى، شيخ الاسلام اخير متوفاى پاكستان، نقل شدهاست كه روزى در
اوج شهرت اقبال در شهر لاهور به ديدار وى شتافتم و ضمن ملاقات گفتم:بسيار شگفتآور است كه من و
امثال من كه عمرى را به تحصيل در رشته علوم مذهبى گذراندهايم و متخصص اين رشته از معلومات
شدهايم، هيچ كدام نتوانستهايم به قدر شما در نشر معارف اسلامى و تأثير آن در افكار مردم مؤثر
باشيم، و با اينكه معلومات و معارف دينى، رشته تخصصى شما نبوده است، تا اين حد توانستهايد افكار
نسل قديم و جديد را به تبليغات دينى جلب كنيد. لذا خواهشمندم راز موفّقيّتتان را براى من تصريح كنيد.اقبال، در پاسخ به سؤال شيخالاسلام مىگويد:اگر به زعم شما توانسته باشم در اين باره
موفّقيّت به دست آورده باشم، صرف نظر از عوامل تربيت اصيل خانوادگى كه در من مؤثر بوده است، شايد
مؤثرترين عامل ذهنى و فكرى من مولود اين خاطره باشد كه در نتيجه توصيه و تشويق پدرم قرآن را زياد
مطالعه مىكردم. روزى هنگام صبح كه مشغول تلاوت قرآن بودم، پدرم از جلوى اتاق من عبور كرد و مرا در
همان حال ديد، آن گاه متجاهلاً پرسيد:‹‹ اقبال چه مىخوانى؟ ››گفتم:‹‹ قرآن مىخوانم. ››
گفت: ‹‹ بسيار خوب! ليكن دلم مىخواهد قرآن را آنچنان بخوانى كه گويى بر تو نازل شدهاست و با تو
سخن مىگويد! ››اين توصيه پدرم، در من اثر تازهاى كرد، و از آن پس قرآن را به دستور او تلاوت و مطالعه مىكردم. و
اگر اثرى در نشر معارف اسلام بر فكر و تبليغم بار شده باشد، مولود همان توصيه است! ››
بارى، آثار تربيت مادر اقبال از جهت تعليمات مذهبى كه با كمال سادگى و آرامش برگزار مىشد، در نهاد
اقبال كمتر از نفوذ تربيتى پدرش نبوده است.هر چند مطالعات دقيق و پردامنه و تفكرات عميق و اصيل بعدى
اقبال، اين آثار را تحتالشعاع خود قرار داد، معذلك اين سوابق در نهاد اقبال تأثير بسزايى داشته
است. اقبال در تمام دوران زندگى با دقت و تأمل خاصى به تحقيق مسائل مذهبى پرداخته است و همين تحقيق
دقيق و مطالعات عميق او موجب شد كه در اينباره داراى فكرى اصيل شود، و مطالعات او براى همه
علاقهمندان علوم دينى اهمّيّت قابل ملاحظهاى احراز كرده است.تحقيقات متكلمان سابق اصل استدلال و تعقل را در اسلام پايهگذارى كرد، گو اينكه همين عمل در نتيجه
مطالعه فلسفه يونان توسط محققان مسلمان در حكم ضربتى بر پيكر اسلام بود. ولى بدبختانه، تمايلات
ارتجاعى اندكى بعد جلوهگر شد و رشد فكرى اسلام در هندوستان تقريباً از پانصد سال قبل دچار وقفه شد
تا اينكه شاه ولىاللَّه دهلوى، محقق معروف مذهبى ظهور كرد.مساعى عميق و مردانه شاه ولىاللَّه
براى پايهگذارى سبك استدلال و تعقل فكر دينى در اسلام، تا حدى به وسيله فرزندان و احفاد وى محفوظ
ماند ولى از آن تاريخ به بعد تا زمان سيّداحمدخان، رهبر بزرگ مسلمانان شبهقاره هند و پاكستان سعى و
كوششى در اين طريق مبذول نشد و وقتى كه نوبت به اين مرد رسيد، اين وظيفه را عهدهدار شد.بدبختانه چون سيّداحمد خان اطلاع و احاطه كاملى بر افكار غربى و علوم طبيعى نداشت، براى اجراى
وظيفه بزرگى كه بر عهده گرفته بود به قدر كفايت دستش باز نبود مع ذلك عملى را كه سيّداحمدخان بر
عهدهگرفت در خور مدح و تكريم است. به هرحال پيشرفتهاى حاصله قرن حاضر در علوم طبيعى، عمل احياى فكر
دينى را در اسلام الزامآور كرد.اقبال دراين باره چنين مىگويد:... بنابراين وظيفهاى كه در حال حاضر بر عهده مسلمين متجدد
قرارگرفته بسيار سنگين و عظيم است. مسلمان عصر حاضر بايد بدون اينكه با گذشته قطع رابطه كند، روش
اسلام را با فكرى دقيق رسيدگى كند.شايد اولين فرد مسلمانى كه سائقه و انگيزه روح جديدى را در نهاد خود احساس كرد، شخصِ شاه
ولىاللَّه دهلوى بود.گو اينكه آن مردى كه كاملاً اهمّيّت و عظمت اين عمل را تشخيص داد و بصيرت عميق
وى در درك معناى دقيق تاريخ فكر و حيات اسلام، مقرون با نظر وسيع و تجارب فراوانى كه درباره بشر و
اخلاق بشر داشت او را حلقه اتصال بين قديم و آينده قرار داده است، جمالالدين اسدآبادى معروف به
افغانى بود.و اگر اين مرد انرژى و مساعى خستگى ناپذيرش را تقسيم نكرده بود و يكباره آن را به اسلام
تخصيص مىداد و مبرهن مىداشت كه اسلام نظام ايمان، عمل، عقيده و رفتار است، جهان اسلام از لحاظ
فكر در حال حاضر براساس مستحكمترى استوار مىشد.‹‹ فعلاً تنها راهى كه به روى ما گشوده است، اين است كه با معارف جديد تماس بگيريم، و با نظر احترام
بدانها بنگريم و تعليمات اسلام را در پرتو اين علوم ارزيابى كنيم، گو اينكه اين عمل با طرز عمل كسانى
كه قبل از ما بودهاند فرق داشته باشد. ››(22)