مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محك و معيار سنجشى كه به وسيله آن بتوان گامهاى بعدى يك حركت خلاقه را اندازه گرفت و رسيدگى كرد
هرچه باشد، يعنى نفس حركت. اگر فرض شود كه صورت دورانى دارد ديگر خلاقيت نخواهد داشت وهمچنين بايد

گفت كه حدوث ابدى، خلاقيت ابدى نيست بلكه تكرار ابدى است.

اكنون ما در وضعى هستيم كه معناى واقعى معارضه فكرى اسلام را با فلسفه‏يونان مى‏توانيم درك كنيم.

توجه به اين حقيقت كه اين معارضه صرفاً ناشى از علاقه روحانى و الهى است، نشان مى‏دهد كه با وجود آن
طبقه از كسانى كه ميل داشتند اسلام را در پرتو فكر يونانى تعبير و تفسير كنند روح مخالفت قرآن با
مكتب قديم، روشن و صريح جلوه‏گر شد. حالا بايد يك سوء تفاهم عنيفى را كه باعث نشر كتاب انحطاط غرب
تأليف اشپنگلر شده است و هر كسى آن را مى‏خواند، برطرف كنيم.

دو فصل از اين كتاب به بحث درباره مسئله فرهنگ عرب (اسلام) تخصيص داده شده است و مؤلف در ضمن اين بحث
اظهار مى‏دارد كه فرهنگ عرب (اسلام) سهم بسيار مهمى در تاريخ فرهنگ آسيا دارد.مندرجات اين دو فصل،
مبتنى بر يك سوء تشخيص از ماهيت اسلام است كه به عنوان يك جنبش مذهبى تلقى شده است و سوء تشخيص ديگر
آن مربوط به فعاليت فرهنگى است كه مولود آن جنبش بوده است.

نظر و تز عمده اشپنگلر اين است كه هر
فرهنگى ارگانيسم مخصوص به خود دارد و هيچ گونه نقطه تماسى با فرهنگهايى كه از لحاظ تاريخ مقدم يا
مؤخر از آن است ندارد. در حقيقت مطابق گفته او هر فرهنگى خصوصياتى دارد و براى نظر و تحقيق درباره
اشياء، طريق خاصى اختيار مى‏كند كه اين طريق به هيچ وجه در دسترس اشخاص ديگرى كه فرهنگ متفاوتى
دارند نيست.

اين مؤلف درعين تشويش و اضطراب خاطرى كه دارد، مى‏خواهد اين ادعا را مدلل كند. رشته انبوهى از
واقعات و تعبيراتى را براى نشان دادن اينكه روح فرهنگ اروپايى از هر جهت آنتى‏كلاسيك(56) يعنى مخالف
مكتب قديم است، جمع‏آورى مى‏كند و مى‏گويد كه اين روح آنتى كلاسيك فرهنگ اروپايى، از هر جهت مديون
نبوغ مخصوص اروپايى‏هاست و هيچ‏گونه الهامى در اين باره از فرهنگ اسلام نگرفته است، زيرا به عقيده
اشپنگلر فرهنگ اسلام از جهت روح و از لحاظ مميزات و خصوصيات فرهنگى مجوسى است.

به عقيده من نظر
اشپنگلر درباره روح فرهنگ جديد اروپا كاملاً صحيح است و من در ضمن ايراد اين خطابه‏ها سعى كرده‏ام
تا روشن كنم كه روح مخالفت عالم جديد با سبك قديم در حقيقت از معارضه اسلام با فكر يونانى سرچشمه
گرفته است.

بديهى است اشپنگلر چنين نظرى را قبول ندارد، زيرا اگر روشن كردن اين مطلب امكان‏پذير
باشد كه مخالفت روح فرهنگ جديد با مكتب قديم، مديون الهامى است كه بلافاصله از فرهنگ سابق گرفته
است، مثل اين است كه تمام ادعاى اشپنگلر راجع به استقلال كامل متقابل رشد و پيشرفتهاى فرهنگى،
بى‏اساس و پوچ از كار درآيد.

تأسف من از اين است كه تشويش و اضطراب خاطر اشپنگلر در ايجاد اين تز موجب آن شده است كه نظر وى
درباره اسلام، از درك اين معنى كه اسلام عبارت از يك نهضت فرهنگى است به كلى منحرف شده است. مقصود
اشپنگلر از اصطلاح فرهنگ مجوسى اين است كه فرهنگ مشتركى كه به نام دسته اديان مجوسى شناخته مى‏شود
ناشى از اديان يهودى و مذهب كلدانى قديم ومسيحيت اوليه و كيش زردشتى و اسلام است.

اينكه قشرى از
مجوسيت بر پيكر اسلام عارض شده است انكار نمى‏كنم. در حقيقت منظور عمده من در اين خطابه‏ها اين بوده
است كه منظره يا دورنمايى از روح اسلام را قبل از آنكه با رهايى از مجوسيت كه به عقيده من بر اسلام
تحميل شده است [و همانا اشپنگلر را گمراه كرده است] تثبيت كنم بى‏اطلاعى اشپنگلر از فكر مسلمان
درباره مسئله زمان و همچنين طريقى را كه مفهوم كلمه من به عنوان يك مركز آزاد آزمايش و بصيرت، در
اصطلاح تجربه و آزمايش مذهبى در اسلام توضيح داده شده است بسى تعجب‏آور و دهشتناك است.

اشپنگلر به
جاى استفاده از پرتو فكر تاريخى و بصيرت و تجربه مسلمان ترجيح مى‏دهد كه قضاوتش را بر پايه عقايد
عاميانه از قبيل اصطلاحات (اول‏الزمان و آخرالزمان) پايه‏گذارى كند، بنابراين ملاحظه مى‏كنيد كه
مردى با آن همه معلومات كه اندوخته است از ضرب‏المثلها و اصطلاحات شرقى از قبيل:

(چرخ زمان، و هر
چيزى زمانى دارد) استمداد مى‏گيرد و اين مقوله، حرفها را دليلى قرار مى‏دهد بر اينكه اسلام طرفدار
قضا و قدر و سرنوشت است.


56- Classic Anti.

/ 238