ناخودآگاه انسان درباره وحدت جهان وجود دارد، ناشى از انگيزه و محرك درونى انسان - كه به فطرت تعبير مىشود - است كه يك وجودى را به عنوان آفريننده جهان مىپذيرد و تصديق مىكند كه آن آفريننده فقط يكى است.مقصود از طرح اين موضوع در اينجا اين نيست كه به اين سؤال جوابهاى مفصل و مشروحى داده شود، بلكه به تناسب مقام، مقتضى است بهطور اختصار به اين نكته اشاره شود كه قرآن كريم وحدت جهان را يكى از دلايل اين حقيقت مىداند كه جهان آفرينندهاى دارد و آفريننده جهان فقط يكى است.قرآن كريم يا كتاب جاويد همه ازمنه و اعصار، ضمن آياتى اين موضوع را با اين عبارات بيان كرده است:ماترى فى خلق الرحمان من تفاوت فارجع البصر هلترى من فطور. ثم ارجع البصر كرتين ينقلب اليك البصر خاسئاً و هو حسير.(83)در آفرينش خداى رحمان تفاوتى نمىبينى. پس نظرت را برگردان. آيا هيچگونه نقضانى مىبينى؟ دوباره چشم را بازگردان. رؤيت و ديد تو بر خواهد گشت به سوى تو در حالى كه خسته و وامانده باشد.قل ارأيتم ما تدعون من دوناللَّه ارونى ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرك فىالسماوات...(84)اگر جز خدا چيزهايى را كه شما به آنها دعوت مىكنيد آنها چيزهايى را از زمين آفريدهاند آيا آنها در آسمانها شركتى دارند...به عبارت ديگر اگرخدا در خلقت جهان شريكى داشت بايد جلوهها و مظاهرى از خلقت آن شريك در زمين يا آسمان ديده مىشد و يك دسته قوانين متفاوت ديگرى بايد نافذ و كارگر مىبود.واضح و بديهى است كه كفار در پاسخ به پرسش فوق به هيچ وجه مطلبى نداشتند كه بتوانند با دليل و برهان اظهار كنند، و براى مثال به قسمتى از جهان اشاره كنند و بگويند:‹‹ اين است خلقت شريك خدا كه ما به او عقيده داريم. ››پس وقتى در سراسر جهان يك نوع قوانين براى ماده نافذ و مؤثر است چگونه مىشود ادعا كرد كه آفريننده قسمتى از جهان آفريننده ساير قسمتهاى ديگر نيست؟اقبال نيز مانند ساير فلاسفه، جهان را با فلاسفه، جهان را با وجود اين همه تنوع و اختلاف عبارت از يك وحدت مىداند و به همين دليل مىگويد:‹‹ زمانه ايك، حيات ايك، كائنات بهى ايك دليل كم نظرى قصه قديم و جديد، ››يعنى زمان يكى، حيات يكى و جهان نيز يكى است در اين صورت عنوان قديم و جديد دليل كوتاهنظرى كسانى است كه به اين معانى عنوان قديم و جديد مىدهند!به همين علت است كه فلسفه اقبال مانند هر فيلسوفى داراى روش فكرى معينى است. به هر حال يك اختلاف اساسى بين اقبال و ساير فلاسفه وجود دارد و آن اختلاف در اين حقيقت نهفته است كه طبق نظر اقبال، اصل وحدت جهان يا حقيقت نهفته است كه طبق نظر اقبال، اصل وحدت جهان يا حقيقت جهان كه اين همه تنوع را به وحدت مبدل مىكند همان خدا با همه صفاتش است، كه در آخرين تعليمات پيغمبر(ص) نيز مصور و مجسم شده است.از طرف ديگر بايد دانست كه فلاسفه درباره حقيقت جهان، افكار كاملاً مختلفى دارند. 83- سوره ملك، آيه 3 و 4.84- سوره الاحقاف، آيه 4.