مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امر شده بود كه عرابى و رفقايش را به ‹‹ سرانديب ›› تبعيد كنند.

به
محض شنيدن اين خبر تبسمى كرد و گفت:

‹‹ در حقيقت افتخار بزرگى است. زيرا مخالفين من به زندانى شدن
قانع نيستند، بلكه مى‏خواهند مرا به بهشت بفرستند - زيرا به حقيقت سرانديب، بهشت پدر ما آدم بوده
است، هيچ چيز عادلانه‏تر از اين نيست كه من از مصر كه باغستان يا بوستان جهان است، به ‹‹ سرانديب
›› كه بهشت آدم است، تبعيد مى‏شوم. ››

قسمتى از اظهاراتش قبل از تبعيد شدن، به سرانديب را چنين نقل كرده‏اند كه گفت:

‹‹ من به عنوان يك
فلاح‏زاده مصرى تا جايى كه توانايى داشتم كوشيدم و تلاش كردم، تا همه چيزهاى خوب را براى كشورم كه
آن را دوست دارم، و متعلق به آن هستم تهيه كنم، ولى بدبختى من اجازه نداد كه به اين هدفها برسم، من
اميدوارم ملت انگليس آن كارى را كه من آغاز كرده‏ام تكميل كنند، اگر انگلستان اين عمل را انجام دهد
حق مصر را به مصريها بدهد، آن وقت هدف واقعى و مقصد حقيقى ‹‹ عراب ياغى ›› را براى جهان و جهانيان
روشن خواهد كرد. ››

... براى مدت يكسال تمام - ‹‹ عرابى پاشا ›› سراسر مصر را قبضه كرده بود و بر آن مسلط بود، و اگر
مى‏خواست مى‏توانست ميليونها ليره براى خود ذخيره كند، ولى هنگام حركت و سفر ناميمونش به سوى
سرانديب، معلوم شد كه مفلس است و دوستانش متحمل خرجش بودند، زيرا همان ساعت حركت در ايستگاه خطآهن،
پالتوى وصله‏دارى به وسيله دوستى به او داده شد.

فرزند اينكه بدين‏گونه خدمت كردند و دچار رنج و مشقت شدند و قربانى مادر عزيزشان گرديدند، از
كشورشان اخراج شدند... افسوس.

(نقل از كتاب: ‹‹ چگونه عرابى پاشا را دفع كرديم ›› - تأليف برودلى.)

حالا بايد بگويم، اگر فراماسونى در سياست جهان مداخله نكند -در صورتى كه هر بنا و معمار آزادى در آن
عضويت دارد  و اگر آلات و ابزار بنايى كه در دست آنهاست، براى نابود كردن بناى كهنه، و بالا بردن
معالم آزادى صحيح و برادرى صحيح به كار برده نشود، و اگر كاخهاى ظلم و تجاوز و تعدى كوبيده نشود، در
آن صورت نبايد در دست احرار كلنگ و تبرى باشد و نه در بناى آنها زاويه قائمه‏اى وجود داشته باشد.
››(10)

بدين طريق سازمان فراماسونى را براى عدم مداخله در سياست و به واسطه كشمكش اعضاى آن براى رياست و
تمايل آنها در چشم‏پوشى از ظلمى كه بر امّت وارد مى‏شود، انتقاد كرد، و سرانجام از اين محفل استعفا
داد و جمعيت يا مجمع خاصى را خود تأسيس و ايجاد كرد و طولى نكشيد كه اعضاى آن از سيصد تن تجاوز كرد، و
اينها همه، از متفكرين و انقلابيون نخبه مصر بودند.

در اين مجتمع، آزادى به‏طور مطلق وجود داشت و
شعبه‏هايى براى كارهاى مختلف به‏وجود آورد:

شعبه‏اى براى حقوق، شعبه‏اى براى ماليه و شعبه‏اى
براى جهاد و مبارزه...

خلاصه كلام اينكه براى هر وزارتخانه شعبه‏اى در نظر گرفت، تا اينكه در هر شعبه، امور مربوط به آن
وزارتخانه بررسى شود و بدانند چه ستمهايى وارد مى‏آيد و راه اصلاح آن چه خواهد بود؟

گذشته از اينها
هر شعبه‏اى با وزير مخصوص ارتباط داشت و خواسته‏هاى خود را به‏صورت صريح و متينى ابلاغ مى‏كرد.

بدين طريق در همه محافل و مجامع حركت و جنبشى به‏وجود آمد.

بدينسان دايره نفوذ وى توسعه يافت. بدين معنى كه از تدريس در حجره آغاز شد و سپس بر عقول مستمعين در
قهوه‏خانه مسلط شد. و اينك دارد به وسيله محفلش به وزارتخانه‏ها و اداره‏ها تسلط پيدا مى‏كند.


10-  درباره ورود سيّد به محفل ماسونى مصر، به فصل آخر كتاب: گفتگو با استاد سعيدى، مراجعه شود.


 

/ 238