مفخر شرق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در اوايل، او كتابهاى فلسفه و حكمت را در خانه تدريس مىكرد، ولى بعداً در اجتماعات و محافل
گوناگون، وضع اجتماعى ملت را تجزيه و تحليل مىنمود و حقوق و وظايف دولت را تشريح مىكرد، تا اينكه
سرانجام نيروى فكرىاش را در متن زندگى سياسى مردم به كار انداخت.اين مرد همان مخلوقى است كه از دوران جوانى به كمك ‹‹ امير شير عليخان ›› در ‹‹ افغانستان ››
برخاست، و به هيچ عنوان و مقامى، جز مقام زعامت و رهبرى قانع نمى شد، و مىكوشيد تا دستش را روى
سيمهاى حساس اداره و امور كشور بگذارد، آن هم سيمهايى پر از حرارت و اضطراب و انقلاب، و به هرحال بيم
و هراسى به خود راه نمىداد، تا اينكه به منظورش نايل گردد.حالا بايد پرسيد، سيّد جمالالدين در ‹‹ مصر ›› چه مىخواست؟پاسخ اين پرسش اين است كه:در ‹‹
تدريس مدرسه نظاميه ›› ارادهاش توسعه عقول طلاب و گشودن آفاق تازهاى در جهانشناسى و تعليم
حريت و باز كردن راه بحث و مجادله به روى آنها بود، تا اينكه طلاب شخصيتى تحصيل كنند، و آماده بحث و
انتقاد و مستعد صدور حكم نهايى گردند. چه -مخالف وضع باشد و چه موافق! و چه با معروف و مألوف باشد و چه
مخالف.ولى در تدريس درسهاى عمومى، منظورش اين بود كه مردم را از بندگى حكام آزاد كند و مردم نيزمقام خود
را در برابر حاكم و همچنين مقام حاكم را در مقابل خود، بفهمند، بهطورى كه هر يك حدود خود را بداند و
وظيفهاش را انجام دهد، به اين توضيح كه اگر حاكم از اين توضيح تجاوز كند، ملت با صراحت تمام و صداى
بلند، بگويد: ‹‹نه››.سيّد با چنين منظورى مىخواست آنگونه افكار عمومى آميخته با فرهنگى قوى و متين را بهوجود آورد
كه مردم امور داخلى و امور خارجى، هر دو را بفهمند و براى هر يك از حوادث بزرگى كه به وجود آمد، نظر و
فكرى داشته باشند اقناع كنند.تا اينكه اين رأى يا عقيده يا فكر عمومى را به مقامات بالا تحميل كند،
تا با حقوق مردم بازى نكنند و مردم نيز بفهمند كه حق دارند به خوبى و خوشى زندگى كنند و هر فردى، بر
درآمد و حاصل زحمتش مسلط باشد، و در موردى كه حكومت مىخواهد مالياتى بر او تحميل كند، متناسب با
مصالح عمومى باشد، نه شهوات شخصى و بدين علت است كه هر فردى مىتواند بر چگونگى درآمد و هزينه كشور
نظارت داشته باشد و اين عمل حق اوست.در مورد سياست نيز سيّد مىخواست كه ملت بداند حق دارد در حكومت
شركت كند و پس از آنكه چنين معنايى را درك كرد، از دولت بخواهد كه تا مجلس شورايى تشكيل گردد.و تشكيل
مجلس حقى است از حقوق ملت، نه اينكه مكرمت و مرحمت حكومت است كه نسبت به مردم ابراز شود! و پس از آنكه
ملت به چنين حقى پى برد، بهتر خواهد توانست حقوقش را حفظ كند و همانطور كه به حفظ و نگاهدارى حقوقش
علاقه دارد، به منظور چنين حقوقى نيز علاقهمند شود، آن وقت هيچ قدرتى نخواهد توانست بر او تعدى
كند، يا نسبت به او بىاعتنا باشد.روزى ‹‹ خديو پاشا ›› او را به سراى ‹‹ عابدين ›› دعوت كرد و به او گفت:‹‹ دوست دارم ملت مصر از همه خيرات و بركات برخوردار باشد و خوشوقت مىشوم ببينم ملتم به عاليترين
درجات ترقّى و رستگارى نايل گرديده است و ليكن بدبختانه احساس مىكنم كه اكثر افراد ملت، عقب
افتاده و ناداناند و براى اينگونه درسهايى كه شما بر آنها القا مىكنيد و مردم به هيجان مىآيند،
صلاحيت ندارند، بلكه خود و كشور را با خطر هلاكت و نابودى روبرو مىسازند ››!سيّد جمالالدين در پاسخ خديو گفت:‹‹ آقاى امير!اجازه خواهند داد با آزادى و اخلاص بگويم:ملت مصر مانند ساير ملتهاست و در ميان هر
ملتى افراد عقب افتاده و نادان وجود دارند، ولى اين طور نيست كه ملت از وجود افراد عالم و عاقل نيز
بىبهره باشد. مىخواهم بگويم به هر نظرى كه شما ملت مصر را ببينيد، ملت نيز به همان نظر به شما
خواهند نگريست و اگر نصيحت مرا بپذيريد و از طريق شورا- هرچه زودتر مردم را در امور كشور دخالت دهيد
تا مجلس قوانين وضع كند و اجراى آن به نام شما باشد، براى بقا و دوام حكومت خود شما ثابتتر و
پايدارتر خواهد بود ››.