مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه در حدس و استنباط اينكه نظم جهان مانند زنجيرى است كه همه حلقه‏هاى آن به يكديگر اتصال دارند
محق آن است ولى اين تشخيص اشتباهاً او را اقناع كرده است به اينكه مى‏تواند فقط به كمك عقل، همه
حلقه‏ها را بشناسد و ماهيت آن را درك كند، ولى بدبختانه هميشه در اين راه شكست مى‏خورد زيرا از آغاز
امر با مفهوم خطايى درباره حقيقت شروع مى‏كند و بدين سبب تعقلش براى استدلال اين مفهوم خطا، بيهوده
مصرف مى‏شود.

اگر فيلسوف جرئت و جسارت بيشترى داشت مى‏توانست مفهوم حقيقى را كه به وسيله نبوّت
كامل اعطا شده است بپذيرد، و در چنين موردى مشكلاتش به پايان مى‏رسيد و مى‏توانست به آن نظم حقيقى
معقول و مستدل جهان كه قرنها در صدد درك آن بوده است نايل شود. مادامى كه فلسفه با گامهاى لرزانى قدم
برمى‏دارد نمى‏تواند به نقطه نزديك مفهوم حقيقت كه عامل نبوّت آن را ابراز مى‏كند برسد، و اقدام
به چنين عمل جسورانه‏اى كند.

خوشبختانه در قرن حاضر، به واسطه اكتشافات جديد در زمينه‏هاى فيزيك و زيست‏شناسى و روان‏شناسى،
فلسفه در حقيقت به نقطه‏اى رسيده است كه مى‏تواند به چنين عمل جسورانه‏اى اقدام كند و عملاً بر اثر
پيوند دادن خود با تعليمات نبوّت كامل به وسيله اقبال به اين شكل درآيد.(92)

فلسفه خودى اقبال تشريح
مفهوم جهان را از لحاظ نبوّت نيز بر عهده گرفته است و نيازى نيست كه كليه نمودهاى علمى جهان كه
تاكنون شناخته و دانسته نشده است، به اين معنى پيوند داده شود و دليلى هم ندارد كه نمودهاى علمى
ديگرى كه درآينده كشف خواهد شد به همين نحو به آن پيوند داده شود.

اين اتحاد بين فلسفه و تعليمات نبوت، نشان روشنى از ترقيات فكرى بشر است و همين معنى، عصر جديدى را
در تاريخ فكرى بشر ايجاد كرده است، عصر جديدى كه پيشاهنگ و منادى آن اقبال است!
 
 درنتيجه اين اتحاد معرفت طبيعت با فطرت بشر كه صلح و پايدارى و وحدت جهان بشريت منوط به آن است براى
اولين بار در تاريخ به شكل منظم و سازمان يافته‏اى كه بتواند فكر مردم اين عصر را اقناع كند و مورد
استقبال همه جهانيان قرار گيرد، به ظهور پيوسته است.

اقبال كه خود از نشر و بسط فكرش در اين‏باره به خوبى آگاه است سهم خود را در اين موضوع تشخيص داده
است و آنچه درباره اهمّيّت فكرش گفته است از مقوله مبالغه‏هاى شاعرانه و خودستايى نيست بلكه مبتنى
بر حقايق ثابت و مسلم است كه به‏طور مطلق سكوت وى در اين زمينه جايز نبوده و نبايد از اظهار آن
خوددارى كند، و با توجه به همين موضوع است كه مى‏گويد:




  • ذره‏ام مهر منير آن من است
    خاك من روشنتر از جام جم است
    فكرم آن آهو سرفتراك بست
    هيچكس رازى كه من گفتم نگفت
    چشمه حيوان براتم كرده‏اند
    محرم راز حياتم كرده‏اند



  • صد سحر اندرگريبان منست
    محرم از نازادهاى عالم است
    كاو هنوز از نيستى بيرون نجست
    همچو فكر من در معنى نسفت
    محرم راز حياتم كرده‏اند
    محرم راز حياتم كرده‏اند




92- خوشبختانه در عصر حاضر علامه استاد جليل‏القدر مرحوم طباطبايى اين مشكل رابه تصديق همه
متفكران امروز حل فرمود، و تفسيرالميزان شاهد اين مدعاست.

/ 238