محق آن است ولى اين تشخيص اشتباهاً او را اقناع كرده است به اينكه مىتواند فقط به كمك عقل، همه
حلقهها را بشناسد و ماهيت آن را درك كند، ولى بدبختانه هميشه در اين راه شكست مىخورد زيرا از آغاز
امر با مفهوم خطايى درباره حقيقت شروع مىكند و بدين سبب تعقلش براى استدلال اين مفهوم خطا، بيهوده
مصرف مىشود.اگر فيلسوف جرئت و جسارت بيشترى داشت مىتوانست مفهوم حقيقى را كه به وسيله نبوّت
كامل اعطا شده است بپذيرد، و در چنين موردى مشكلاتش به پايان مىرسيد و مىتوانست به آن نظم حقيقى
معقول و مستدل جهان كه قرنها در صدد درك آن بوده است نايل شود. مادامى كه فلسفه با گامهاى لرزانى قدم
برمىدارد نمىتواند به نقطه نزديك مفهوم حقيقت كه عامل نبوّت آن را ابراز مىكند برسد، و اقدام
به چنين عمل جسورانهاى كند.خوشبختانه در قرن حاضر، به واسطه اكتشافات جديد در زمينههاى فيزيك و زيستشناسى و روانشناسى،
فلسفه در حقيقت به نقطهاى رسيده است كه مىتواند به چنين عمل جسورانهاى اقدام كند و عملاً بر اثر
پيوند دادن خود با تعليمات نبوّت كامل به وسيله اقبال به اين شكل درآيد.(92)فلسفه خودى اقبال تشريح
مفهوم جهان را از لحاظ نبوّت نيز بر عهده گرفته است و نيازى نيست كه كليه نمودهاى علمى جهان كه
تاكنون شناخته و دانسته نشده است، به اين معنى پيوند داده شود و دليلى هم ندارد كه نمودهاى علمى
ديگرى كه درآينده كشف خواهد شد به همين نحو به آن پيوند داده شود.اين اتحاد بين فلسفه و تعليمات نبوت، نشان روشنى از ترقيات فكرى بشر است و همين معنى، عصر جديدى را
در تاريخ فكرى بشر ايجاد كرده است، عصر جديدى كه پيشاهنگ و منادى آن اقبال است!
درنتيجه اين اتحاد معرفت طبيعت با فطرت بشر كه صلح و پايدارى و وحدت جهان بشريت منوط به آن است براى
اولين بار در تاريخ به شكل منظم و سازمان يافتهاى كه بتواند فكر مردم اين عصر را اقناع كند و مورد
استقبال همه جهانيان قرار گيرد، به ظهور پيوسته است.اقبال كه خود از نشر و بسط فكرش در اينباره به خوبى آگاه است سهم خود را در اين موضوع تشخيص داده
است و آنچه درباره اهمّيّت فكرش گفته است از مقوله مبالغههاى شاعرانه و خودستايى نيست بلكه مبتنى
بر حقايق ثابت و مسلم است كه بهطور مطلق سكوت وى در اين زمينه جايز نبوده و نبايد از اظهار آن
خوددارى كند، و با توجه به همين موضوع است كه مىگويد:
ذرهام مهر منير آن من است
خاك من روشنتر از جام جم است
فكرم آن آهو سرفتراك بست
هيچكس رازى كه من گفتم نگفت
چشمه حيوان براتم كردهاند
محرم راز حياتم كردهاند
صد سحر اندرگريبان منست
محرم از نازادهاى عالم است
كاو هنوز از نيستى بيرون نجست
همچو فكر من در معنى نسفت
محرم راز حياتم كردهاند
محرم راز حياتم كردهاند
92- خوشبختانه در عصر حاضر علامه استاد جليلالقدر مرحوم طباطبايى اين مشكل رابه تصديق همه
متفكران امروز حل فرمود، و تفسيرالميزان شاهد اين مدعاست.