مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


 
 بر طبق اعتراف اقبال، وى از اين خصوصيات ذهنى و عقلى و پيشرفتهاى فلسفه غرب متأثر شده است، در نتيجه
فلسفه اونوعى تازگى و تجدد خاصى را احراز كرده كه به وسيله آن توانسته است كليه واقعيتها يا نمودهاى
علمى را كه تاكنون شناخته شده است و همچنين آنهايى را كه در آينده شناخته مى‏شوند با يكديگر تلفيق
دهد و بدين‏ترتيب وى ثابت مى‏كند كه روش فلسفى نهايى جهان كه استعداد طرد كردن فلسفه‏هاى خطاى هر
عصرى را داشته باشد فلسفه اوست و ديگر چنان فلسفه‏اى در زمان محى‏الدين و شاه ولى‏اللَّه كه محيط
عقلى و فكرى صورت ديگرى داشت نمى‏توانست به وجود آيد.

اگر امروز ملت اسلام يا هر ملت ديگرى بخواهد تا منطق مادى را با اسلوب عقلى و علمى يعنى با اسلوبى كه
براى بشر عصر حاضر قابل فهم و قانع كننده باشد رد كند فقط بايد به فلسفه اقبال مراجعه كند. بشر براى
شناختن حقيقت خود و جهان، تشنگى خاصى دارد و براى كشف اين معنى در طى طريق دچار مشكلات و موانعى
مى‏شود، ماهيت و خاصيت اين موانع هرچه باشد علاجى را كه طبيعت براى رفع آن آماده كرده است متناسب با
آن موانع مى‏باشد.

فلسفه اقبال مشخصات ظاهرى اين عصر را با يكديگر تلفيق داده است تا اينكه براى
آنها پادزهرى باشد.

فلسفه‏هاى متفكران بزرگى از قبيل محى‏الدين عربى و شاه ولى‏اللَّه براى
فلسفه‏هاى عصر خودشان به مثابه پادزهرى بوده است ولى براى فلسفه‏هاى عصر حاضر نمى‏تواند اين چنين
عمل كند بدين سبب اقبال محق بوده است كه بگويد:




  • هيچكس رازى كه مى‏گويم نگفت
    همچو فكر من در معنى كه سفت



  • همچو فكر من در معنى كه سفت
    همچو فكر من در معنى كه سفت



از آنجايى كه اقبال به عنوان يك فيلسوف، معتقد به وحدت جهان است فلسفه او بايد شكل روش فكرى به
خود مى‏گرفت. ولى افكار اقبال بيش از آنكه بهنثر بيان شده باشد، به نظم و به صورت شعر بيان شده و به
روشنى معلوم است كه براى ارتباط دادن منطقى افكار و بيان جزئيات لطيف عقلى، شعر وسيله مناسبى نيست،
و چون اقبال غالباً افكارش را به صورت شعر بيان كرده است نمى‏توان انتظار داشت همان‏طور كه فيلسوف
افكارش را به نثر بيان مى‏كند اقبال هم همه افكار منطقى لطيف و دقيق و جزئيات فلسفه‏اش را در لباس
شعر بيان كرده باشد و به اين دليل است كه فلسفه اقبال به صورت روش روشن و مستمرى در يك يا چندين كتاب،
منظم و مدون نشده است.

به هرحال افكار وى به صورت اجزاء متفرق در منظومه‏هايى كه سروده است يافت
مى‏شود و از آنجايى كه اقبال قريحه شاعرى داشت، براى نشر افكار وى مفيد و مؤثر واقع شد. شاعرى
وسيله‏اى است كه افكار را با نيروى انقلابى به دلهاى مردم انتقال مى‏دهد.

اگر اقبال فقط فيلسوف بود
و شاعر نبود، جامعه اسلامى‏اى كه وى در ميان آن مى‏زيست و - آنان رابطه خود را با سنتها و نظامات
فكرى قطع كرده بودند -  شايد نمى‏توانستند از فلسفه او الهام بگيرند ولى اين مردم احتياج داشتند تا
به شدّت تكان بخورند و از حالت جمود و ركود خارج شوند. بدين سبب خداوند راه علاجى كه به روى مردم گشود
اين بود كه اقبال فلسفه‏اش را با نغمه‏هاى شاعرانه به گوش مردم برساند تا اينكه آگاه شوند و تكان
بخورند.

با توجه به اين معنى است كه اقبال ملتش را دعوت مى‏كند تا به پيام او گوش دهند و براى انجام همين
منظور است كه مى‏گويد:




  • حلقه گرد من زنيد اين پيكران آب و گل
    آتشى در سينه دارم از نياكان شما(94)



  • آتشى در سينه دارم از نياكان شما(94)
    آتشى در سينه دارم از نياكان شما(94)




 94- اتفاقاً دراين پيام روى سخن شاعر بيشتر با جوانان ايران است. و من به سهم خود در دوران بحران فكرى
بهره حياتبخشى از او برده‏ام.

/ 238