مىگروند، هروقت من با او همصحبت مىشوم، از لحاظ آزادى فكر و شرافت اخلاق و صراحت گفتار او، چنين به خيالم مىرسد كه گويى با يكى از رجال علمى قديم روبرو مىشوم و من ‹‹ ابن سينا ›› و ‹‹ ابن رشد ›› يا يكى از آن ملحدان بزرگى را كه پنج قرن براى رهايى بخشيدن انسانيت از اسارت كوشيدهاند، خود را روبرو مىبينم. .سپس ‹‹ رنان ›› گفت، در اين بحث نفيسى كه شيخ جمالالدين آن را مورد تحقيق قرارداده، جز در يك نكته كه به حق بايد با يكديگر اختلاف داشته باشيم، اختلافى وجود ندارد...(14)در اين كه ‹‹ روم ›› در تاريخ انسانيت نفوذ داشته ما منكر نيستيم و همچنين منكرنفوذ عرب نيستيم، ليكن اين جريانات بزرگ انسانى نيازمند به تجزيه و تحليل است، زيرا آنچه به لاتين نوشته شده، چيزهايى نيست كه تاج شهرت ‹‹ روم ›› را مزين سازد!و همچنين به آنچه به يونانى نوشته شده، كار يونانى نيست و همچنين كليه آثارى كه به عربى نوشته شده، نتاج عربى نبوده و آنچه در كشور مسيحى بهوجود آمده، ناشى از تأثير مسيح نيست و همچنين قاعدتاً آنچه در كشور اسلامى ظهور و بروز كرده، از ثمرات اسلام نيست...در جايى ديگر به جهت آنكه حق مطلب را ادا نكردهام و آنچه را درباره اسلام گفتهام و در مورد مسيحيت نگفتهام و اينكه فشار و تفييقات بين مسيحيان كمتر از آنچه بين مسلمانان رواج داشته، نبوده است، شيخ مرا بىانصاف خوانده، و اين گفته او درست است، زيرا آنچه را ‹‹ گاليله ›› از كاتوليكها ديده، بهتر از آن نيست كه ‹‹ ابن رشد ›› از مسلمانان ديده است!... و اگر من درباره اين حقيقت به تفصيل صحبت نكردهام، بدان جهت است كه نظر من معلوم بوده، و نيازى به تكرار آن نداشتهام كه در يك محفل علمى، همه آراء و اعمال خودم را تكرار كنم... من از مرد مسيحى نمىخواهم تا عقيده مسيحيتش را ترك كند، ولى از مسيحيان و مسلمانان روشنفكر مىخواهم كه به علم آن قدر اهتمام كنند كه عقيده مانع آن نباشد.اينك مىبينم كه اين منظور در كشورهاى مسيحى انجام شده، و اميدواريم عين اين عمل، دركشورهاى اسلامى نيز انجام شود، در آن روزى كه اين كار انجام گردد، من و شيخ جمالالدين بايد به يكديگر تبريك بگوييم و همه دلخوش باشيم! ››.استاد ‹‹ رنان ›› در تأييد رأى و نظرى كه ضمن كنفرانس اظهار كرده بود، ادامه مىدهد تا اينكه در پايان امر به گفتارش خاتمه داد و گفت:‹‹ ... شيخ جمال الدين يك رشته مطالب مهم در دسترس قرار داد كه درباره نظريه اساسى من، به من كمك كرد و آن عبارت است از اينكه اسلام در نيمه اول موجوديتش، در سرزمينهاى اسلامى مانع از هر حركت علمى نشد.(15) ولى در نيمه دوم موجوديتش، حركت علمى دچار اختناق شد و به چنين خطرى مبتلا گرديد و اين مطلب باعث بدبختى اسلام است! ››(15)در اين عبارت اخير، ملاحظه مىشود كه بدون ترديد بسيارى از آراء سابق ‹‹ رنان ›› تعديل شده و به اين نتيجه حتمى رسيده است كه چنين نقيصهاى، جزء ذات و طبيعت اسلام نيست، گو اينكه در آغاز امر بر خلاف اواخر، حركت علمى را تشويق و تشجيع كردهاست.در اين موضوع از روى داستانى كه نمايش آن بهصورت شديدترى تكرار خواهد شد، پرده برداشته مىشود. و تكرار اين نمايش عبارت از مباحثاتى است كه بين ‹‹ مسيو هانوتو ›› و ‹‹ مرحوم شيخ محمد عبده ›› صورت گرفته و مرحوم شيخ، با دلايل قويترى اتهامات را رد كرده است و مقام رفيع و پايه بلند علم و فلسفه را در تاريخ اسلام در برابر مسيحيت روشن ساخته است.14- اتفاقاً چندى پيش در متن كتاب انگليسى كه يك بانوى آمريكايى تحت عنوان ‹‹ سيّد جمالالدين استعمار شكن ›› نگاشته بود، خواندم كه نكته ما به الاختلاف اين است كه سيّد به ‹‹ اصالت دين ›› معتقد بوده ولى ‹‹ رنان ›› از قيد دين خود را آزاد مىدانسته است.- مترجم.15- بسيارى از اين خاطرات را مرحوم محزومى پاشا و مرحوم شكيب ارسلان نقل كردهاند.