مفخر شرق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در نتيجه، همه آرزوهايى كه از جهت همكارى با او
در اصلاحات داشت از بين رفت، تا جايى كه روزى در يكى از مجالس خصوصى به دوستان خود گفت:‹‹ وجود اين شيطان در ريه دولت مانند سل است! ››
به هر حال ارزش سيّد ضمن اقامت او در آستانه -كه به چهار سال و چند ماه رسيده بود- منحصر به همين شد كه
اشخاصى با او رفت و آمد داشته باشند و گفت و شنودهايى در كار باشد و بحثى از آراء و عقايد جريان داشته
باشد، ولى همه اين معانى، مبدل به دسيسهاى شد كه عليه او به كار مىرفت و هر چه مىگذشت، به
نااميدى نزديكتر مىشد.كليه ارثيهاى كه در اين دوران فترت از او براى ما به جاى مانده است، يك مقدار از گفتههاى لطيف و
آراء جديد و تحريكى است كه در عقول شنوندگان او تأثير داشته و آنهارا در تفكر آزاد براى اصلاح امور
اجتماعى، آماده ساخته است.(19)در اين دوران فترت، آثار تأثر و حزن از نوشتهها و گفتههاى او محسوس و مشهود است، زيرا به
گذشتهاش نگاه مىكرد و مىديد براى تحريك ملل اسلامى چه جهادهاى طولانى به عهده گرفته بود ولى
هيچ نتيجه نهايى نبخشيد و به مردانى كه آن قدر به آنها اميدوار بود مىنگريست و مىديد كه چگونه مكر
ورزيدند و بىوفايى كردند و در پادشاهى كه به او خيانت كرد و در روزنامهاى كه تعطيل شد و در وجود
سلطانى كه هيچ اميدى به او نيست و در محيط خفقانآورى كه جاى نفس كشيدن نيست... اينها همه بر ناراحتى
او مىافزود.حالا ببينيم بعد از يك دوره زندگى طولانى كه در مبارزه و تبعيد و حبس و طرد و در تفكر و تحرير و
بيدار كردن عقلهاى خوابيده و نفوس مردمان سست عنصر، پشت سر گذاشته است، چه در دست دارد؟... در واقع
هيچ چيزى در دست ندارد، جز اينكه مانند شيرى است در باغ وحش كه به دنبال آزادى خودش مىرود و آن را
نمىيابد.آن هم كى؟...پس از اينكه استقلال و آزادى همه ملتهاى مسلمان را ورد زبان داشته و آرزومند
آن بوده است، تا اين حريت را تعميم دهد.مرحوم ‹‹ شكيب ارسلان ›› روزى به ملاقات سيّد آمد. صحبت درباره اخبار مربوط به اينكه اعراب در
قديم، اقيانوس اطلس را درنورديده و ‹‹ آمريكا ›› را كشف كردهاند، دور مىزند، سيّد مىگويد:‹‹ وضع مسلمانان در حال حاضر طورى است كه اگر كسى به آنها بگويد، بياييد تا همه فرزندان آدم باشيم
فورى مىگويند پدران ما چنين و چنان بودند! و هميشه در عالم خيال سير مىكنند، و به آنچه پدران
كردهاند قانعاند و فكر مىكنند كه مقام رفيع پدرانشان در گذشته، وضع پيچارگى و گمنامى و بىسر و
سامانى آنها را در حال حاضر، نفى نمىكنند.شرقيها، هر وقت بخواهند از وضع ناگوار فعلى خود را معذور
بدارند، فوراً مىگويند:‹‹ نمىبينيد پدران ما چگونه بودند و چگونه زيستند؟!... ››بلى، پدران شما مردانى بودند، ولى آيا شما نيز مانند آنها هستيد؟به هر حال مادامى كه كار پدرانتان
را انجام ندهيد، شايسته آن نيستيد كه به مفاخر پدران خود افتخار كنيد. بارى همت مسلمانان به پستى
گراييده و عزم وتصميمشان خوابيده و خاطرهها مرده است. و تنها چيزى كه در نهادشان وجود دارد،
شهواتشان است. ببينيد اين ‹‹ محمود سامى يارودى ›› از بزرگترين شخصيتهاى اسلامى است كه من
شناختهام، اين مرد با من عهد و پيمان بست، ولى آن را نقض كرد! ››