مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در نتيجه، همه آرزوهايى كه از جهت همكارى با او
در اصلاحات داشت از بين رفت، تا جايى كه روزى در يكى از مجالس خصوصى به دوستان خود گفت:

‹‹ وجود اين شيطان در ريه دولت مانند سل است! ››
 به هر حال ارزش سيّد ضمن اقامت او در آستانه -كه به چهار سال و چند ماه رسيده بود- منحصر به همين شد كه
اشخاصى با او رفت و آمد داشته باشند و گفت و شنودهايى در كار باشد و بحثى از آراء و عقايد جريان داشته
باشد، ولى همه اين معانى، مبدل به دسيسه‏اى شد كه عليه او به كار مى‏رفت و هر چه مى‏گذشت، به
نااميدى نزديكتر مى‏شد.

كليه ارثيه‏اى كه در اين دوران فترت از او براى ما به جاى مانده است، يك مقدار از گفته‏هاى لطيف و
آراء جديد و تحريكى است كه در عقول شنوندگان او تأثير داشته و آنهارا در تفكر آزاد براى اصلاح امور
اجتماعى، آماده ساخته است.(19)

در اين دوران فترت، آثار تأثر و حزن از نوشته‏ها و گفته‏هاى او محسوس و مشهود است، زيرا به
گذشته‏اش نگاه مى‏كرد و مى‏ديد براى تحريك ملل اسلامى چه جهادهاى طولانى به عهده گرفته بود ولى
هيچ نتيجه نهايى نبخشيد و به مردانى كه آن قدر به آنها اميدوار بود مى‏نگريست و مى‏ديد كه چگونه مكر
ورزيدند و بى‏وفايى كردند و در پادشاهى كه به او خيانت كرد و در روزنامه‏اى كه تعطيل شد و در وجود
سلطانى كه هيچ اميدى به او نيست و در محيط خفقان‏آورى كه جاى نفس كشيدن نيست... اينها همه بر ناراحتى
او مى‏افزود.

حالا ببينيم بعد از يك دوره زندگى طولانى كه در مبارزه و تبعيد و حبس و طرد و در تفكر و تحرير و
بيدار كردن عقلهاى خوابيده و نفوس مردمان سست عنصر، پشت سر گذاشته است، چه در دست دارد؟...

در واقع
هيچ چيزى در دست ندارد، جز اينكه مانند شيرى است در باغ وحش كه به دنبال آزادى خودش مى‏رود و آن را
نمى‏يابد.

آن هم كى؟...

پس از اينكه استقلال و آزادى همه ملتهاى مسلمان را ورد زبان داشته و آرزومند
آن بوده است، تا اين حريت را تعميم دهد.

مرحوم ‹‹ شكيب ارسلان ›› روزى به ملاقات سيّد آمد. صحبت درباره اخبار مربوط به اينكه اعراب در
قديم، اقيانوس اطلس را درنورديده و ‹‹ آمريكا ›› را كشف كرده‏اند، دور مى‏زند، سيّد مى‏گويد:

‹‹ وضع مسلمانان در حال حاضر طورى است كه اگر كسى به آنها بگويد، بياييد تا همه فرزندان آدم باشيم
فورى مى‏گويند پدران ما چنين و چنان بودند! و هميشه در عالم خيال سير مى‏كنند، و به آنچه پدران
كرده‏اند قانع‏اند و فكر مى‏كنند كه مقام رفيع پدرانشان در گذشته، وضع پيچارگى و گمنامى و بى‏سر و
سامانى آنها را در حال حاضر، نفى نمى‏كنند.

شرقيها، هر وقت بخواهند از وضع ناگوار فعلى خود را معذور
بدارند، فوراً مى‏گويند:

‹‹ نمى‏بينيد پدران ما چگونه بودند و چگونه زيستند؟!... ››

بلى، پدران شما مردانى بودند، ولى آيا شما نيز مانند آنها هستيد؟

به هر حال مادامى كه كار پدرانتان
را انجام ندهيد، شايسته آن نيستيد كه به مفاخر پدران خود افتخار كنيد. بارى همت مسلمانان به پستى
گراييده و عزم وتصميمشان خوابيده و خاطره‏ها مرده است. و تنها چيزى كه در نهادشان وجود دارد،
شهوات‏شان است. ببينيد اين ‹‹ محمود سامى يارودى ›› از بزرگترين شخصيتهاى اسلامى است كه من
شناخته‏ام، اين مرد با من عهد و پيمان بست، ولى آن را نقض كرد! ››


19- نظر مؤلف، به عقيده مترجم صحيح نيست. انگليسها خود مسئول اعمال و فساد حكومت شاهان، قاجار و
پهلوى، در ايران بوده‏اند، بنابراين رسوا كردن مزدوران طبقه حاكم انگليس در ايران، در واقع افشاى
ماهيت استعمارى خود انگليس بود تا بلكه مردم انگليس به دولت خود اعتراض كنند و طبقه حاكمه، تأييد
خود را از مزدوران قطع كنند. (مترجم)

/ 238