مفخر شرق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
با نشر اين شايعه، سر و صداها راه افتاد و جنجال عظيمى روى داد. سلطان، جمالالدين را احضار كرد و
از او پرسيد كه آن دو، چه مذاكراتى داشتهاند؟سيّد گفت: مطلب بسيار ساده است، ولى گزارشهايى ساختهاند!ما فقط دو نفرى با يكديگر گفتگويى
كرديم و شخص سومى حضور نداشت.در اين صورت بايد پرسيد چه شخصى اين چنين حرفى را شنيده است؟و تازه اگر
به حقيقت چنين حرفى وجود داشته است يا من آن را شايع ساختهام يا خديوى عباسى! سپس سوگند ياد كرد كه
به هيچ وجه چنين چيزى وجود نداشته و او به هيچ وجه در تمام عمر و در همه زندگى خود شعرى نسروده است!
››بارى مطلب به همين جا ختم شد، گو اينكه اين ظاهر امر بود، پس از آنچه سر و صدا و جعل و تزوير و جنجال!
به ناگاه خبر كشته شدن ‹‹ ناصرالدين شاه ›› به وسيله يكى از علاقهمندان سيّد شايع شد و چنين
مىگفتند:بعضى كسانى كه اين روزها با سيّد درباره قاتل شاه گفتگو كردهاند، شنيده بودند كه سيّد از شخصيت
قاتل تقدير كرده است! بديهى است كه اين شايعه نيز سلطان را مرعوب ساخت، بدين جهت بر مراقبت افزوده شد
و هر كسى به ملاقاتش مىرفت، بايد قبلاً اجازه ملاقات گرفته باشد.جمالالدين به شدت خشمناك شد و
تصميم گرفت با تحصيل جواز صدور گذرنامه، از تركيه خارج شود، ولى چون سلطان از وجود سيّد در خارج
بيشتر بينماك بود، بر تضييقات افزود و در عين حال در صدد دلجويى او برآمد، بدين جهت سيّد از مسافرت
منصرف شد و طولى نكشيد كه سيّد به مرض سرطان كه در دهانش پيدا شده، مبتلا گرديد و حوادث پايان يافت و
به فوت وى منتهى گرديد.به هرحال پس از وفاتش شايعات زيادى رواج گرفت و گفتند اهمال پزشك سلطان در
معالجه موجب مرگ سيّد گرديده است.به هرحال، سيّد فوت كرد و جنازه او مانند جنازه يكى از افراد عادى جامعه تشييع شد... و جز افراد
معدودى كه جرأت و جسارت داشتند و نسبت به وى وفادار بودند، كسى از جنازه مشايعت نكرد و مانند مردم
عادى دفن شد. و روزنامهها نيز در سراسر ايالات عثمانى از ذكر اين حادثه ممنوع بودند.حالا مىپرسيم كه مجموع تعليمات او در يك كلمه و هدفهاى او در يك جمله چه بود!؟‹‹ لوتروب استوارت ›› نويسنده و محقق معروف مىگويد:‹‹ خلاصه تعليمات جمالالدين منحصر در اين است كه غرب رقيب و حريف مبارز سرسخت شرق است و روح
عنادى كه در قلب ‹‹ پطرس زاهد ›› حلول كرده بود و جنگهاى صليبى را به راه انداخت، همان تعصب در كمون
ذهن و قلب مسيحيان فعلى ريشه دوانيده و همين روح با همه وسايل، مىكوشد تا هر جنبشى را كه مسلمانان
براى اصلاح و نهضت ايجاد مىكنند، آن را نابود سازند و صرفاً به همين جهت وظيفه جهان اسلام حكم
مىكند كه براى دفاع از هجوم غرب و حفظ موجوديتش، همه جوامع اسلامى و كشورهاى اسلامى با يكديگر متحد
شوند و براى انجام چنين منظورى، راه منحصر در آن است كه اسباب و موجبات ترقّيات و پيشرفتهاى غرب را
به دست آورده و همه عوامل و موجبات برتريها و قدرت غرب را تحصيل كنند. ››‹‹ گولد زيهر ›› ‹‹ خاورشناس بزرگ آلمانى ›› مانند ‹‹ پروفسور براون ›› معتقد است
: جمالالدين مردى بود، فيلسوف، نويسنده، خطيب، ژورناليست و بالاتر از همه اينها مردى بود سياسى كه
دوستانش او را يك فرد ملى بزرگ و دشمنانش او را مرد تحريك كننده و خطرناكى مىدانند و اين مرد از
لحاظ علاقه و تمايل به ايجاد حكومت ملى و پارلمانى كه در چند دهه اخير در كشورهاى اسلامى به وجود آمد
به شدت تأثير داشته است.از اين گذشته، او مىكوشيد تا كشورهاى اسلامى را از زير بار سيطره و سلطه
اروپاييان و استثمار بيگانگان نجات دهد، كما اينكه طرفدار تشكيل جامعهاى بود كه حكومتهاى اسلامى،
از جمله ايران شيعه، تحت نظم و انضباط درآيند!تا به وسيله اين انضباط از شر مداخله ديگران در امان
باشند و همين طور مىكوشيد تا ادارات داخلى كشورهاى اسلامى، مانند كشورهاى اروپايى منظم گردند!