اين شرح:‹‹ در اواخر دوران تحصيل شيخ محمد عبده در الازهر، پس از طى دوازده سال كه به سال 1294 هـ.،
منتهى مىشود، تأثير سيّد جمالالدين افغانى در روح وعقل او به حدى بود كه او را به حركت و جنبش
جديدى وادار كرد.آن گاه مرحوم ‹‹ دكتر احمد امين ›› در وصف سيّد جمالالدين چنين مىگويد:‹‹ كان شعلة ذكاء، و قوّة هائله،متحركه لا يمسها ماس الا شحن من كهربائيه على الفور! كان دائم
التفكير! دائم القول، لمن يفهم و لمن لا يفهم؟ دائم النقد! دائم الحركه و الثوره و الهيجان فى
المطالبه بالحقوق. حيث حلّ رأيت ثوره تشتعل و افكارا تهيج و مطالب تطلب. فالحكومت تضطرب. و قد حدّد
غرضه فى الحياة و وهب للوصول اليه، و هوانهاض ‹‹ الدول الاسلاميه من ضعفها و تبصير شعوبها، بحقوقها
و رفع نيران الا جنبى عنا و تحديد ›› المركز الحاكم و المحكوم فيها، و ربط هذه الدول كلها برباط
واحد معالخلافه فى آلاستانه ››.
يعنى
‹‹ سيّد جمالالدين شعلهاى بود از هوشمندى و هوشيارى. نيرويى بود مهيب و عظيم. مردى بود پرجرئت و درعين حال توگويى مخزن برقى است كه هيچ كس آن را لمس نمىكند، مگر اينكه برق فوراً سراسر
وجودش را فرامىگيرد.هميشه يا در حال تفكر بود يا درحال سخنرانى، چه كسانى حرف او را بفهمند چه
نفهمند. و همچنين هميشه اوضاع و احوال را به باد انتقال مىگرفت. يا در حال حركت و انقلاب و هيجان
براى مطالبه حقوق توده مردم بود.و هر جا پا مىگذاشت تو گويى مشعل انقلاب را در دست دارد و افكار را
تهييج مىكند و از نو مطالب و مقاصد و خواستههايى به زبان مىآورد. تا جايى كه حكومتها مضطرب
مىشوند. او مقاصد و هدفهايش را در زندگى معين و مشخص ساخته و خود را براى وصول به آن نيز مجهز
مىنموده است.همه مقاصد و هدفهاى او عبارت از تكان دادن دولتهاى اسلامى بود تا از ضعف نجات يابند و
ملتها بيدار و زنده شوند و حقوق خود را به دست آورند و نفوذ بيگانگان از بين برود و مقام حاكم و محكوم
مشخص گردد، و همه كشورهاى اسلامى با رشته ارتباط نسبت به خلافت اسلامى در آستانه با هم مربوط و همكار
و همگام شوند. ››آنگاه مؤلف نامبرده در دنباله بيان ‹‹ دكتر احمد امين ›› چنين مىافزايد:‹‹ برنامه سيّد
جمالالدين افغانى كه استاد دكتر احمد امين آن را تلخيص نموده، براى ما دليل آن است كه خاصيت و
ماهيت اصلاحات از نظر شاگرد افغانى، ‹‹ شيخ محمد عبده ›› همانى است كه براساس آن بارآمده و جزء ذات
او گرديده و به همين جهت، شيخ محمد عبده، بعد از سيّد جمالالدين، در جهان اسلام حامل مشعل او
گرديد، و باز با توجّه به همين سابقه است كه اين مبانى و اصول و هدفهاى اصلاحى در زندگى علمى و فكرى و
سياسى او همانى است كه ملت عرب در دوران تجديد حياتش آن را عملى ساخته است، زيرا راه نهضت داخلى امت
اسلام و نجات وى از نفوذ بيگانگان در همين برنامه بوده است و بس. ››