مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

براى سيّد جمال‏الدين همين اندازه افتخار و شرف كافى است كه عصيانگران و گردنكشان او را محكوم
كردند و براى عظمت و مكرمت او همين بس كه او در قرن اخير اولين فرستاده و مأمورى است كه در راه
عزيزترين چيزى كه نوع بشر مى‏تواند به آن افتخار كند، دچار اذيت و مشقت گرديد، آواره و تبعيد شد و
سرانجام به مقام شهادت رسيد و عزيزترين و نفسى‏ترين چيز عبارت است از آزادى و عدالت و صلح (استاد
صلاح‏الدين البستانى).

مرحوم شيخ عبده ضمن تشريح اوضاع فاسد اوايل عصر خويش در مصر، چنين مى‏نويسد:

آن روزهايى كه وضع
مردم چنين حالتى داشت، نه نويسنده‏اى بود كه آنها را آگاه كند و نه خطيبى كه آنها را موعظه نمايد،
همان‏طور كه سنت الهى در هر عصر و زمانى به كمك مردم مى‏آيد واقعه‏اى روى داد كه كمتر كسى متوجّه آن
بود، و آن واقعه چنين بود:

‹‹ در سال 1286 هجرى، مردى غريب و بصير و بينا به اوضاع دين و كشور آمد كه به اوضاع و احوال ملتها آشنا
بود و داراى معلوماتى وسيع و دلى لبريز از معارف، مردى پردل و پرجرئت معروف به سيّد جمال‏الدين
افغانى، كه به تدريس بخشى از علوم عقلى مشغول شد...و طلاب در اوقات تعطيل كه به شهرستانهاى خود
مى‏رفتند معارفى را كه از او كسب كرده بودند، نقل مى‏كردند و نشر مى‏دادند و كسانى كه به ملاقات
اين مرد نايل مى‏شدند، مطالبى را كه از او مى شنيدند، به محلات خود مى‏بردند و به مردم مى‏رساندند،
در نتيجه مشاعر بيدار و عقول زنده شد و ظلمات غفلت خفيف و سبك گرديد. ››

علامه ‹‹ حيدر بامات ›› هنگامى كه آثار ورود سيّد جمال‏الدين را به ‹‹ مصر ›› تشريح مى‏كند،
مى‏گويد:

‹‹... از هندوستان و مصر و آستانه عبور كرده و در شهر قاهره به سال 1871 مستقر مى‏شود و هشت سال اقامت
مى‏كند و در زندگى پرتحرك جمال‏الدين اين هشت سال از ساير ادوار عمرش ثمربخش‏تر بود، با اين بيان
كه منزل شخصى او به‏صورت مدرسه‏اى درآمد، و در اين مدرسه دروسى از مذاهب كلامى و فلسفى اسلام القا
مى‏كرد و ضمن تعليم و تدريس علوم اسلامى خالص، افكار سياسى خود را كه از روح زمان درك كرده بود، بيان
مى‏كرد و از آن گذشته تمام نيرو و قدرت خود را در بيدار كردن تمايل مردم به نظامات آزاد و تصميم بر
نجات دادن كشور مصر از نفوذ بيگانگان، مصرف مى‏كرد. آثار تبليغات او در طبقات تحصيلكرده و تربيت شده
مصر به حدى بود كه به جنبش ملى سال 1882 و قيام اعرابى پاشا و بمباران اسكندريه منتهى گرديد.››

و باز مى‏نويسد:

‹‹ جمال‏الدين مردى بود عالم و فيلسوف و نويسنده و با جريانات فكرى جهانى عصر خود مربوط، به حدى
كه به جميع اطراف و نواحى افكار زمان خودش -به حد اعلا- وارد و مسلط بود.

هميشه مى‏كوشيد تا به وسيله قلم و زبانش ثابت كند كه اسلام جسمى بى‏روح نيست و معتقد بود كه
اگر نكات خرافى كه با تعليمات اسلامى ممزوج شده خارج شود، مذهب حقيقى اسلام به‏صورت نيرويى زنده و
فعال و موافق مقتضيات زمان، باقى خواهد ماند. و همه امتيازات و اختراعات فنى كه تمدن و فرهنگ خوب را
به وجود آورده، خواهد پذيرفت.

‹‹ جمال‏الدين در زمينه‏هاى اجتماعى و سياسى ثابت مى‏كرد كه روح اسلام جوهرى است آزاد و داراى
عنصر دموكراسى و به همين دليل است كه به مردم حق مى‏دهد تا در اداره امور دولت شركت كنند و در كارهاى
حكومت مراقبت و نظارت داشته باشند.

جمال‏الدين اولين كسى بود كه تشخيص داد سياست توسعه‏طلبى غرب، استقلال دولتهاى اسلامى را
تهديد مى‏كند، بدين جهت در صدد بيدار كردن توده مردم برآمد و تا جايى كه مقدور بود به سلاطين و امراى
كشورهاى اسلامى مراجعه مى‏كرد و آنها را از عوامل تهديد خارجى آگاه مى‏ساخت و به آنها توصيه
مى‏كرد تا وسايل دفاع را آماده كنند.

‹‹ اين مرد با تشخيص دقيق و احساسات تندى كه داشت اين خطر را بيشتر از هر كسى احساس مى‏كرد و براى
وصول به هدفهايى كه داشت، مى‏كوشيد تا قبل از هر عمل و اقدامى مجلس ‹‹ مشورتى ›› تأسيس شود و
اصلاحات اجتماعى محقق گردد، به‏طورى كه ملتهاى مسلمان در عداد ملتهاى غرب قرار گيرند. ››

/ 238