مىزد كه زورگويى و خودكامگى بايد از بين برود و عدالت جاى آن را بگيرد. ››مدير نراقى، سيّد جمال را بهتر از هر كسى شناخته بود و توصيفى كه از او مىكرد تأثرانگيز بود.
حتى
به خاطر دارم كه ماجرايى را از اين مرد نقل مىكرد كه او را با چه سختى و زجر و عقوبتى در زمستان از
حضرت عبدالعظيم بيرون كشيده و طرد و تبعيد كردند و به طرف ‹‹ خانقين ›› بردند و ما در حين نقل ماجرا
گريه مىكرديم و با سوابق ذهنى كه استاد ما در فكر من و امثال من گذاشت، جمالالدين را به عظمت
ديديم.در آن هنگام مجلاتى كه از مصر مىآمد و تفسيرى را كه ‹‹ سيّد رشيد رضا ›› از درسهاى استادش
‹‹ شيخ محمد عبده ›› آموخته بود، در اختيار ما قرار مىگرفت و مطالب آنها را به ما مىفهماند. شيخ
محمد عبده كه چنين مرد بزرگى شده است، شاگرد سيّد جمالالدين بوده است. مرحوم مدير مىگفت كه من چند
شماره از مجله ‹‹ عروةالوثقى ›› را كه جمالالدين و شيخ محمد عبده در پاريس مىنوشتند، در تهران
ديده و خواندهام و قسمتى از مضمون مقالات چاپ شده را براى ما شرح مىداد.در سال پنجم و ششم كه طبيعى و زيستشناسى نيز مىخوانديم، صحبت از كتابهاى ‹‹ شبلى شميل ››
زيستشناس عرب به ميان آمد كه آن كتابها را در خارج از كلاس مىخوانديم.در آن كتابها، مسئله تكامل و حرفهاى ‹‹ داروين ›› مطرح شده بود كه اذهان ما را مغشوش ساخته بود.خوشبختانه كتابى تحت عنوان الرد على الدهريين از مرحوم سيّد جمالالدين به دست ما افتاد كه آن را در
‹‹ حيدر آباد كن ›› نوشته بود. درست خاطرم نيست كه ترجمه عربى كتاب را مىخوانديم و لذت مىبرديم
يا متن فارسى آن را.به هرحال ما از آنجا، جمالالدين را شناختيم و تاكنون هم من كسى را سراغ ندارم كه در آن زمان مانند
سيّد جمال از نظر علمى اين چنين مستدل به ‹‹ داروين ›› پاسخ داده باشد. اين بود كه هم از نظر علمى و
هم از جنبه اجتماعى و سياسى، شخصيت جمالالدين در ذهن من و امثال من تأثير بسزايى داشت، بهطورى كه
در همان تاريخ يا سالهاى بعد در جايى مىخواندم، گزاف نخواهد بود كه اعتراف كنيم مرحوم جمالالدين
در آن جلسات اوليهاى كه در مصر تشكيل شده بود، مصرىها را بكلى عوض كرد.لرد كرومر مأمور عاليتربه انگليس درمصر، به مقامات عالى انگلستان گزارش داد كه اگر سخنان اين
درويش ايرانى! (اصطلاحى كه كرومر به سيّد داده بود) ادامه پيدا كند، جنبش و نهضت صدر اسلام دوباره
تجديد خواهد شد و اين مطلب در اسناد سياسى وزارت امور خارجه انگلستان، منعكس است.غير از نيچريه يا ناتوراليسم، كتاب ديگرى از سيّد در سالهاى بعد خواندم به نام ‹‹ تتمهالبيان فى
تاريخ الافغان ›› كه اين كتاب هم از آثار برجسته آن روز سيّد جمال بود. خلاصه، آشنايى ما با او كه در
افق فكر و نحوه انديشه و نگاه من به اسلام تأثير كرده بود، درنتيجه تشريح مرحوم مدير از شخصيت سيّد
جمالالدين بود.
سوال
اخيراً معدودى از قلم بدستهاى مغرض در مجلهاى حملاتى به سيّد جمال مىكنند و به اصطلاح خودشانسعى دارند وى را عامل كشورهاى اروپايى معرفى كنند! نظر شما در اين مورد چيست؟
جواب
با اينكه بنده نمىخواهم نسبت به هيچ كس بدبين باشم و خدا نكند كه اگر عالماً و عامداً تهمتى بر كسى وارد بياورم، ولى از مجموع آنچه راجع به سيّد از شصت سال پيش در نوشتههاى انگليسى، عربى و
فارسى خواندهام و از هر كس و هر جا مطالبى شنيدهام استنباط كردهام كه سيّد جمالالدين يكى از
مظلومترين مشاهير جهان است.خدا بر عمر آقاى محيط طباطبايى بيفزايد كه جملهاى را جزو خاطراتش نوشت كه گويى از سوز دل من ناشى
است، آنجا كه مىگويد:‹‹ در تاريخ بشر، صرفنظر از انبيا و بزرگان، سيّد جمالالدين از مظلومترين شخصتيهاى علمى و
اجتماعى است. برداشتى كه از اوضاع اجتماعى كشورهاى شرق داشت، هيچ قهرمانى نداشت، امّا با اين وصف در
زمان حيات خود مظلوم بود و پس از حيات نيز بهصورت ديگرى مظلومتر! ››(36)
36- به كتاب نقش سيّد جمالالدين در بيدارى مشرق زمين مراجعه شود. (اين كتاب با اضافاتى، به زودى
توسط ‹‹ كلبه شروق ››، منتشر خواهد شد).