با اقبال زيسته است حرف مىزنم تا قدرى حق عظيم او را بر خود در اين مجمع بزرگ و در نهايت در ذهنيت
مردم عزيز كشورمان ادا كنم. اقبال از شخصيتهاى برجسته تاريخ اسلام است و چندان عميق و متعالى كه
نمىتوان تنها بر يكى از خصوصيتهاى زندگىاش تكيه كرد. اگر ما فقط اكتفا كنيم به اينكه اقبال يك
فيلسوف و يك عالم است حق او را ادا نكردهايم... اقبال يك شاعر برزگ است... اقبال مصلح و آزاديخواه
بزرگى است.اقبال طرح يك فلسفه را ريخت:خودى... يك مفهوم انسانى - اجتماعى كه در پوشش تعبيرات فلسفى
بيان شده... بىشك ستاره بلند اقبال شرق است و جا دارد كه ما اقبال را به معناى حقيقى كلمه ستاره بلند
شرق بناميم... ››(2)انديشه اقبال لاهورى با اين عظمت و اوج، متأسفانه به علت حاكميت طاغوت و سلطه فرهنگى استعمار در
كشور ما آنطور كه بايد شناخته نشد و مورد بررسى و استفاده قرار نگرفت و تأسف ما وقتى بيشتر خواهد شد
كه بدانيم بيشترين اشعارى كه اقبال سروده به زبان فارسى است نه به زبان اردو كه زبان مادرى اوست.و در
واقع مردم ما نخستين گروه از مخاطبان جهانى او بودهاند كه در گذشته نتوانستهاند اقبال را مانند
فردوسى، حافظ و سعدى و شهريار ‹‹ شاعر خود ›› بدانند.پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، كه
اقبال در شعر خود به آن اميد و دل بسته بود،(3) چنان كه به صراحت مىگويد:
2- در شناخت اقبال، سخنرانى آيةاللَّه خامنهاى، صفحه 9- 35 چاپ تهران، 1365.3- كليات اشعار فارسى اقبال، زبور عجم، صفحه 104.
چون چراغ لاله سوزم در خيابان شما
غوطهها زد در خمير زندگى انديشهام
مهر و مه ديدم نگاهم برتر از پروين گذشت
فكر رنگينم كند نذر تهى دستان شرق
مىرسد مردى كه زنجير غلامان بشكند
حلقه گرد من زنيد اى پيكران آب و گل
آتشى در سينه دارم از نياكان شما
اى جوانان عجم جان من و جان شما
تا به دست آوردهام افكار پنهان شما
ريختم طرح حرم در كافرستان شما
پاره لعلى كه دارم از بدخشان شما
ديدهام از روزن ديوار زندان شما
آتشى در سينه دارم از نياكان شما
آتشى در سينه دارم از نياكان شما