مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هر چند كسالت اقبال طولانى و ممتد بود مع‏ذلك روزهاى آخر حيات وى به‏طور ناگهانى مقرون با آرامش
و آسايش برگزار شد، به‏طورى كه در بستر بيمارى تصويرى بود از آرامش خاطر و سلامت نفس و مانند كسى به
نظر مى‏رسيد كه همه وظايف حياتيش را انجام داده و اينك در حال استراحت به سر مى‏برد و اين بيت را در
بستر مرگ سرود:




  • نشان مرد مؤمن با تو گويم
    كه چون مرگش‏رسدخندان‏بميرد



  • كه چون مرگش‏رسدخندان‏بميرد
    كه چون مرگش‏رسدخندان‏بميرد



اين بيان اقبال خاطره گوته را در محاوره با اكرمن به ياد ما مى‏آورد كه گفت:

فكر مرگ از هر جهت به من آرامش كامل مى‏دهد، زيرا من عقيده قطعى دارم كه روح موجودى است مطلقاً فنا
ناپذير و فعاليت آن جاويد است و ابدى.


 از جنازه اقبال چنان تشييعى شد كه پادشاهان بايد بر او رشك ببرند. جسدش در نزديكى دروازه تاريخى
مسجد پادشاهى لاهور، در عصر روز وفاتش با حضور هزاران نفر ماتم زده دفن شد.

چند روز قبل از وفاتش به
برادرش گفته بود:

‹‹ من مسلمانم و از مرگ نمى‏ترسم. ››

در تاريخ بشريت نمونه‏هاى اندكى از مردانى يافت مى‏شوند كه براى ابلاغ رسالت و مأموريتى آفريده
شده و دروان حيات را با مقاومت و سرسختى خاصى پيموده و با وجدانى بيدار راهى را كه مقدرات قبل از وقت
براى آنها ترسيم و تعيين كرده طى كرده باشند.

اقبال يكى از اين نوع مردانى است كه براى انجام
مأموريتى كه داشت اين چنين طريقى را پيمود و رفت و از گرفتن جوايز و امتيازاتى كه مورد رشك جهانيان
است صرف‏نظر كرد. اقبال به اين حقيقت اصيل و حياتى پى برده بود كه شخصيت انسان فقط مى‏تواند در
محيطى آزاد رشد كند و پايدار بماند و عظمت او ناشى از همين معنى بود كه در تبليغ اين حقيقت فراموش
شده، به ملت خودش هيچ نكته‏اى را فروگذار نكرد.

اقبال از جهت غموض شخصيت و از لحاظ تعدد جهات نبوغش همه را دچار حيرت كرده و براى به دست آوردن
گوشه‏اى از نوع فكر و موجوديتى كه اقبال از آن برخوردار بود، بايد شخصيت او را از نزديك مورد مطالعه
قرار داد. فقط در آن صورت شخص خواهد توانست اين معجزه عظيمى را كه اقبال از خود نشان داده است درك كند.

اقبال افكار نسل جديد پاكستان را در قالب تازه‏اى ريخته است.

متفكران پاكستانى مى‏گويند، اقبال چه خوب خودش را شناخته، آنجا كه گفته است:




  • چو رخت خويش بربستم از اين خاك
    وليكن كس ندانست اين مسافر
    چه گفت و با كه گفت و از كجا بود



  • همه گويند با ما آشنا بود
    چه گفت و با كه گفت و از كجا بود
    چه گفت و با كه گفت و از كجا بود



/ 238