آيات قرآن به گونه اى در اين موضوع سخن گفته است و براى جمادات، افعالى را نسبت داده است كه توأم با درك و آگاهى است. سقوط برخى از سنگ ها را از نقطه اى، معلول خشيت و خداترسى آنها مى داند چنان كه مى فرمايد:.(...وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ؛(30).برخى از صخره ها ازترس خدا از نقطه اى مى افتد).در آيه اى يادآور مى شود كه، (امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشتيم، آنان از تحمل بار امانت اباء ورزيدند و ترسيدند و انسان آن را به دوش گرفت...).(...إِنَّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَهَا الإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً).(31).برخى از مفسران اين آيه و امثال آن را بر معناى مجازى - كه در اصطلاح به آن (زبان حال) مى گويند - حمل كرده اند، در صورتى كه چنين تفسيرى، نوعى پيشداورى است و هرگز دليلى ندارد كه چنين حقيقتى را، كه قرآن از آن گزارش مى دهد، بر غير ظاهر آن حمل كنيم و اين كه مى گويند: علم تا كنون بر چنين شعور و آگاهى دست نيافته است دليل بر نبودن آن در اين موجودات نيست؛ زيرا تنها وظيفه علم، اثبات است و بس و هيچ گاه علم، حقّ نفى و سلب چيزى را كه از وجود وعدم آن آگاه نيست، ندارد.(لَوْ أَنْزَلْنا هِذا الْقُرْ آنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَتِلْكَ الأَمْثالُ(32) نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛(33).اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، آن را از ترس خدا فروتن و شكافته شده مى ديدى اين توصيف را براى مردم مى آوريم تا بينديشند).ما اگر هر نوع پيشداورى را در باره آيات قرآن كنار بگذاريم، بايد بگوييم كوه داراى چنين شايستگى است كه اگر مورد خطاب خدا قرار گيرد، بر اثر آگاهى از عظمت خطاب، شكافته و پراكنده مى گردد. از برخى از آيات به طور اشاره، وجود چنين آگاهيى استفاده مى شود؛ آن جا كه مى فرمايد:.(وَإِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولُ مِنْهُ الْجِبالُ؛(34).نزديك است كه از حيله آنان، كوه ها از جاى خود كنده شوند).(تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً؛(35).نزديك است كه آسمان ها از هول آن فرو ريزد و زمين بشكافد و كوه ها درهم كوبيده شود).اگر به راستى در كوه ها شايستگى آگاهى از اوضاع خارج از خود نبود چنين توصيفى از آنها دور از بلاغت بود آن گاه ناچار خواهيم بود كه براى آيه معناى مجازى از قبيل مبالغه و تمثيل فرض كنيم، هم چنان كه برخى از مفسران در اين مورد مرتكب چنين كارى شده اند.آيات مربوط به روز رستاخيز، پرده از روى چنين آگاهى بر مى دارد؛ زيرا در چنين روزى دست ها و پاها و پوست ها بر جرايم انسان شهادت و گواهى خواهند داد و به فرمان خدا، بشر مجرم را از خصوصيات زندگى او وكارهايى كه انجام داده است، مطلع خواهند نمود. اكنون آيات اين قسمت:.(يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛(36).روزى فرا مى رسد كه زبان ها و دست ها و پاهاى آنان بر ضرر آنان گواهى مى دهد).(الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَتُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛(37).روزى فرا مى رسد كه بر زبان آنان مهر مى زنيم و دست هاى آنان را به سخن گفتن وادار مى كنيم و پاهاى آنان بركردار بد آنان شهادت و گواهى مى دهد).(وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنا اللّهُ الَّذِى أَنْطَقَ كُلَّ شَىْءٍ؛(38).به پوست هاى خود مى گويند چرا بر ضرر ما گواهى داديد، مى گويند: خدايى كه همه را ناطق و گويا كرده است ما را به سخن گفتن واداشت).قرآن به روشنى گواهى مى دهد كه روز رستاخيز، زمين، اخبار خود را بازگو مى كند و از طرف خدا به آن وحى مى رسد چنان كه مى فرمايد:.(يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها ُ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها؛(39).در آن روززمين اخبار خود را بازگو مى كند؛ زيرا پروردگار او به او وحى كرده است).قرآن به روشنى از اطاعت و سرسپردگى آسمان و زمين گزارش مى دهد و مى فرمايد:.(فَقالَ لَها وَلِلأَرْضِ ائتِيا طَوْعاً أَو كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ؛(40).به آسمان و زمين گفت: ازروى رغبت و يا كراهت تحت فرمان درآيند، گفتند: ما از روى اطاعت زير فرمان درآمديم).اين آيات و نظاير آنها در نظر گروهى كه بخواهند نزد قرآن شاگردى كنند و در فهم معانى قرآن هر نوع پيشداورى را كنار بگذارند، به روشنى از وجود درك و شعور در سراسر جهان، خبر و آگاهى مى دهد، حالا حقيقت اين شعور و آگاهى چگونه است و در چه پايه است، براى ما روشن نيست. در ادعيه اسلامى، به اين مطلب اشاره هايى هست كه از باب نمونه، دو مورد را نقل مى كنيم:.(تسبح لك الدواب فى مراعيها والسباع فى فلواتها والطير فى وكورها، و تسبح لك البحار بأمواجها والحيتان فى مياهها؛.چهارپايان در چرا گاه ها، درندگان در بيابان ها، پرندگان در آشيانه ها تو را تسبيح مى گويند. دريا با امواج متلاطم خود، ماهيان در ميان آنها، تو را تنزيه مى نمايند).در صحيفه سجاديه (دعاى 43) چنين مى خوانيم كه، امام سجاد عليه السلام موقع رؤيت هلال، آن را با جمله هاى زير مخاطب مى ساخت:.(أيّها الخلق المطيع الدائب السريع المتردد فى منازل التقدير؛.اى آفريده فرمان بردار تندرو، كه پيوسته در منازلى كه براى تو اندازه گيرى شده است تردد مى كنى).با وجود اين آيات و روايات، كه شعور و ادراك را در سراسر موجودات جهان حاكم مى داند بايد در تفسير تسبيح موجودات، نظريه مرحوم صدرالمتألهين را برگزيد و گفت: اين تسبيح، تسبيح واقعى و حقيقى است و موجودات جهان به زبان ويژه خود، خدا را تسبيح مى گويند، نه با زبان حال، به گونه اى كه در نظريه هاى پيشين وجود داشت.