حقيقت سجده در موجودات جهان - قرآن و معارف عقلی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن و معارف عقلی - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت سجده در موجودات جهان

سراسر موجودات جهان، به نحو خاصى مراتب فروتنى و تذلل خود را به مقام ربوبى ابراز مى نمايند و عالى ترين مظهر براى اظهار كوچكى و تعظيم معبود جهان، اين است كه همه جهان در قبضه قدرت وى بوده و همگى مطيع فرمان و اراده مطلقه او هستند؛ به عبارت ديگر، اراده واحدى بر جهان حكومت مى كند و همه موجودات از آن پيروى كرده و در برابر آن هيچ گونه مقاومتى ابراز نمى نمايند.

بنابر اين، در سجده به اين معنا (اطاعت بى چون و چراى موجودات از اراده نافذ خداوند) كراهتى تصور نخواهد شد؛ زيرا اكراه درموردى به كار مى رود كه موجودى از خود، داراى اراده و اختيار باشد تا در مقابل ديگرى ابراز مقاومت كند، در صورتى كه هيچ موجودى بدون استمداد از قدرت خدا داراى وجود نيست تا چه رسد كه از خود اراده مخالفى داشته باشد و سجده در برابرعظمت خدا را مكروه بشمارد. با وجود اين مشاهده مى شود كه جمله (طَوْعاً وَكَرْهَاً...)(8) براى انسان و هر موجود عاقلى دو نوع سجده را ثابت مى كند: سجده اى از روى ميل و سجده اى از روى كراهت.

در اين صورت ناچاريم براى اين دو نوع سجده، تفسيرى برگزينيم و بگوييم منظور از سجده از روى رغبت آن نوع پذيرش هاست كه با طبع انسان و يا هر موجود ديگر موافق مى باشد؛ مانند نمو و رشد و گردش خون و ضربان قلب براى انسان و مقصود از سجده كراهتى پذيرش يك سلسله رويدادهايى است كه با طبع موجود سازگار نباشد؛ مانند مرگ ها و بلاهايى كه انسان را پيش از وصول به پايان عمر، محكوم به فنا و نيستى مى سازد.

در قرآن مجيد در آيه ديگرى نيز لفظ هاى (طوعاً) و(كرهاً) درباره آسمان ها و زمين به كار رفته است و طبعاً مقصود همان است كه گفته شد؛ چنان كه مى فرمايد:.

(... فَقَالَ لَهَا وَ لِلأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَآئِعِينَ؛(9).

به آسمان و زمين خطاب كرد (بياييد) و فرمان مرا درپذيرش هر نوع تغييرات از روى اراده يا كراهت بپذيريد. گفتند: به رغبت پذيرفتيم).

بنابراين، هم پذيرش وجود وهم قبول هر نوع تصرف، خواه موافق طبيعت موجود باشد يا مخالف آن، خضوع و اظهار كوچكى در برابرخداست. چيزى كه هست به يك معنا، همه اين پذيرش ها از روى ميل و رغبت است و به يك معنا، آن قسم از حوادث كه بر خلاف مسير طبيعى موجود باشد، نوعى كراهت در آن وجود دارد.

نه تنها وجود هر موجودى در قبضه قدرت اوست، بلكه سايه هاى اجسام در گردش و تحولات خود، تابع اراده و خواست او هستند و هنگام صبح و عصر در دو طرف جسم سايه هاى چشمگيرى ديده مى شود كه همگى در پرتو اراده نافذ او مى باشند.

آيا شايسته است كه همه اجسام جهان با سايه هاى خود در برابر خدا ابراز كوچكى كنند، اما انسان از سجده تشريعى در برابر خدا امتناع ورزد هرچند پيوسته از نظر تكوين خاضع و خاشع است، به خصوص اين كه خداوند انواع موجودات زمين و آسمان را در برابرانسان خاضع ساخته است؛(10) آيا سزاوار است كه او در برابر پروردگارش خضوع نكند.




  • همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
    شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري



  • شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري
    شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري



اكنون كه با معناى سجده در موجودات آگاه شديم و روشن شد كه مقصود از سجده موجودات، سجده تكوينى آنهاست، لازم است در باره حمد و تسبيح موجودات جهان، به گونه اى گسترده سخن گوييم.

2. تسبيح سراسرى موجودات جهان

در گذشته يادآور شديم كه حمد و ثنا، ستايش خدا در برابر صفات كمالى و ثبوتى اوست، هم چنان كه تسبيح او، پيراسته ساختن او از نقايص و معايب است و توصيف خدا، با هر صفات سلبى، تسبيح و تنزيه وى مى باشد؛ چون در برخى از آيات موردبحث، هر دو موضوع باهم وارد شده است، از اين نظر، در يك جا به بررسى هردو بحث، مى پردازيم و در تقسيم بندى آيات از هر قسمى به ذكر يك آيه اكتفا مى كنيم:.

الف) گاهى قرآن تسبيح موجودات را در دايره وسيعى بيان كرده و آن را امرى عمومى، كه همه موجودات را در بر مى گيرد، مطرح مى كند و مى فرمايد:.

(سَبَّحَ لِلّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَاهَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛(11).

آن چه در آسمان ها و زمين است، خدا را تنزيه مى كند. اوست عزيز و حكيم).

لفظ (ما) بر خلاف تصور برخى، در عاقل و غير عاقل به كار مى رود و منظور از آن در اين جا، تمام موجوداتى است كه در آسمان ها و زمين قرار دارند.

به همين مضمون است آيه هاى 1 و24 سوره حشر، آيه 1 سوره صف، 1 سوره جمعه، 1 سوره تغابن، و صريح ترين آيه در اين مورد، آيه 44 سوره اسراء است، چنان كه مى فرمايد:.

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِن مِن شَىْ‏ءٍ إِى يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَِكِنْ لاَتَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً؛.

آسمان هاى هفت گانه و زمين وهرموجود عاقلى كه درآنهاست، خدا را تنزيه مى كند و آن چه در جهان هستى به عنوان (شي‏ء) شناخته شده است، خدا را با ستايش تنزيه مى كند، ولى شما از تسبيح آنها آگاه نيستيد و درك نمى كنيد، او بردبار و بخشنده است).

نكته قابل توجه، كه بعداً سند گفتارما خواهد بود، اين است كه مى گويد: ما از تسبيح آنها آگاه نيستيم و درك نمى كنيم.

ب) گاهى از تسبيح فرشتگان به طور صريح و يا به كنايه سخن مى گويد، آن جا كه مى فرمايد:.

(...وَالْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الأَرْضِ...؛(12).

فرشتگان با حمد پروردگار خويش، او را تسبيح مى گويند و آمرزش افرادى را كه در زمين هستند، مى طلبند).

تسبيح فرشتگان در آيات ديگرى نيز وارد شده است.(13).

ج) گاهى پس از يك بيان عمومى، تسبيح مرغان هوا را متذكر شده و چنين مى فرمايد:.

(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَالْطَّيْرُ صافّاتٍ كُلّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ؛(14).

آيا نديدى، آن چه در آسمان ها و زمين است خدا را تسبيح مى گويند و مرغان گشاده بال نيز تسبيح مى گويند و هر كدام به دعا و تنزيه خود آشناست).

دقت بفرماييد كه در اين آيه به آن گروه كه خدا را تسبيح مى كنند، نسبت (علم) مى دهد و آنها را به تسبيح خود عالم و آگاه معرفى مى كند و به اصطلاح مى فرمايد: (كُلّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ؛ هر كدام به دعا و تسبيح خود آشناست).

تسبيح پرندگان، در آيات ديگرى نيز وارد شده است؛ مانند آيه 10 سوره سبأ و19 سوره ص.

د) در برخى تصريح شده كه كوه ها در اوقات خاصى خدا را تسبيح مى گويند آن جا كه مى فرمايد:.

(إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَالإِشْراقِ؛(15).

ما كوه ها را براى داوود رام كرده و آنها شبانگاه و صبحگاه، خدا را تسبيح مى گويند).

تسبيح كوه ها، در آيات ديگرى نيز وارد شده است؛ مانند آيه 79 سوره انبياء و9 سوره سبأ.

ه) براى بار پنجم تسبيح رعد را متذكر مى گردد و مى فرمايد: (يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمْدهِ).(16).

اكنون بايد ديد منظور از تسبيح چيست.

(تسبيح) در لغت به معناى تنزيه از نقايص است. هرگاه موجودى را از نقايص و عيوب، تنزيه و تقديس نماييم، آن را (تسبيح) مى گويند، بنابراين درحقيقتِ تسبيح، تنزيه از نقص و عيب نهفته است و هر تفسيرى كه براى تسبيح گفته شود ولى حاكى از تقديس خداوند و تنزيه او از عيب و نقص نباشد نمى توان آن را تفسير صحيح براى تسبيح دانست.

/ 81