26. (وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَإِبْراهِيمَ وَجَعَلْنا فِى ذُرِّيَّتِهِمَا الْنُّبُوَّةَ وَالْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِير مِنْهُمْ فاسِقُونَ؛.ما نوح و ابراهيم را (براى هدايت مردم) اعزام كرديم و در ميان فرزندان آنها نبوت و كتاب قرار داديم (از آنها پيامبرانى كه داراى كتاب بودند برانگيختيم) دسته اى از آنها هدايت يافته و بسيارى از آنها گنه كار بودند).27.(ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَقَفَّيْنا بعيسَى ا بْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الإنْجِيلَ وَجَعَلْنا فِى قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ماكَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِىَ ابْتِغاءَ(1) رِضْوَانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِير مِنْهُمْ فاسِقُونَ؛.سپس پيامبرانى را به دنبال آنها فرستاديم وعيسى بن مريم را پيرو آنها برانگيختيم و انجيل را بر او نازل كرديم و در دل پيروان (واقعى) وى رأفت و رحمت قرار داديم (و براى رضايت خدا) رهبانيتى را كه مقرر نساخته بوديم، پيشه خود قرار دادند، ولى حدود و شرايط آن را مراعات نكردند و به افراد با ايمان از آنها اجر داديم و بسيارى از آنها گنه كار بودند).از دلايل روشن و حقانيت اسلام اين است كه همه دستورات آن براساس فطرت انسانى گذارده شده است و در اين آيين پاك وجامع، حكمى بر خلاف فطرت وجود ندارد و بر اين اساس، اسلام اجازه داده است كه انسان به غرايز مختلف خود، مانند غريزه جنسى، مقام و منصب خواهى، مال و ثروت طلبى، تفريح و ورزش و سرگرمى، پاسخ مثبت بگويد.اسلام همه ميل هاى باطنى بشر را با يك سلسله قوانين و شرايط تعديل كرده و از افراط و تفريط جلوگيرى نموده است. از آن جا كه انسان در اشباع غرايز خود حد و مرزى را نمى شناسد، نقش پيامبران اين است كه آنهارا به طرز صحيحى رهبرى نموده و انسان را از افراط و تفريط بازدارند.رمز و ضامن بقا و ابديت آيين اسلام، همين هماهنگى دستگاه آفرينش و فطرت با تشريع و قانون گذارى اسلام است. هرآيينى كه برخلاف ميل طبيعى و فطرت انسانى است، هرگز پايدار نخواهد بود و پيروى از چنين آيين، مانند شنا بر خلاف مسير آب خواهد بود كه شناور پس از اندكى عملاً شكست مى خورد.