اعتقاد به اين كه تمام حوادث از او سرچشمه مى گيرد و او حكومت مطلقه جهان هستى را در دست دارد و فاعل مطلق و علت واقعى براى هرپديده اى اوست، مانع از آن نيست كه ما در جهان آفرينش به علت و معلول طبيعى معتقد شويم و هر حادثه طبيعى را به دنبال يك علت مادى بدانيم.عالمان الهى به پيروى از تعاليم عالى اسلام و قرآن و ساير اديان آسمانى، در عين اين كه اعتقاد دارند فاعل حقيقى و حاكم واقعى در جهان خداست، ولى سازمان هستى جهان ماده را بر اساس دستگاه علت و معلول طبيعى استوار مى دانند. قرآن در موارد مختلفى به علل و معاليل طبيعى تصريح كرده؛ مثلاً پيدايش پديده هايى، مانند جانداران و نزول برف و باران و پرورش گياهان و... را معلول يك سلسله علل مادى دانسته است(3) و از سوى ديگر، جمله جهان هستى را از آن خدا معرفى كرده است.اين همان حقيقتى است كه اساس فلسفه الهى را تشكيل مى دهد: الهى همان طور كه ايمان دارد اين جهان، جهان اسباب و مسببات است، و يك جهان پيوسته و به هم متصل و مملو از علت ها و معلول هاى مادى است، هم چنين ايمان دارد سازنده اين نظام، پديد آرنده اين كيان، حافظ و نگهبان دستگاه آفرينش، به وجود آورنده علت و سبب، معطى و دهنده قدرت و توانايى در تمام لحظه ها به آنها، همان آفريدگار جهان است كه حكومت مطلق خلقت دردست اوست.يك فرد موحد و خداشناس در عين اين كه به تمام قوانين علمى، كه در گياه شناسى و حيوان شناسى و فيزيك و شيمى و كليه علوم به رسميت شناخته شده، اعتقاد راسخ دارد، مى گويد:.اين جهان ماده با اين قوانين و خصوصيات، با اين اسباب و علل، كه در عرض هم قرار گرفته اند، زير نظر آفريدگار توانايى كار مى كند، كه تنظيم كننده اين جهان و معطى و پديد آرنده اين اسباب و مسببات است؛ جهان هستى از اراده او تخلف نمى كند و تمام مظاهر هستى و تمام علت ها و معلول هاى طبيعى، طبق خواست و اراده او مشغول كارند. او هرچه اراده كند با آفريدن علت مادى آن، صورت عمل به خود مى پذيرد و قوام و دوام آنها در گرو سرازير شدن فيض وجود در هرلحظه از جانب خداوند است.