آيين فعلى مسيح با رهبانيت آميخته است و در اعصار اخير از شرايط سنگين آن كاسته شده و با يك سلسله خدمات اجتماعى آميخته گرديده است؛ ولى قرآن معتقد است كه مسأله رهبانيت از آن پيرايه هايى است كه بعدها به آيين مسيح بسته شده است و اين مطلب را با جمله (ماكتبناها عليهم؛ چنين دستورى نداده بوديم) بيان مى فرمايد. ضررهاى فردى و اجتماعى آن به قدرى روشن و واضح بود كه فرقه (پروتستانت) - كه دسته روشنفكر و پيشرو آيين مسيح است - تجرد را - كه اساس رهبانيت است - الغا نمود و به كشيشان و پدران روحانى اجازه داد ازدواج كنند.علاوه بر گواه عقلى و محاسبات گذشته، اسناد زنده تاريخى گواهى مى دهد كه رهبانيت ساخته قرون بعدى است و مسيح از چنين راه و رسمى بى خبر است و خدمات اجتماعى، تعليم و تربيت، عيادت و پرستارى در گرو تشكيل دير و صومعه، و تجرد و ترك ازدواج نيست.دائرة المعارف لاروس از كشيش بزرگ به نام تيرتوليان - كه در قرن سوم ميلادى مى زيسته - چنين نقل مى كند:.آيين مسيح به آيين برهما و گوشه گيران هند ارتباطى ندارد. ما هرگز از مردم جدا نبوده و به جنگل ها پناه نمى بريم. ما وشما در يك نقطه زندگى مى كنيم و در بازار و مجامع به داد وستد اشتغال مى ورزيم. براى به دست آوردن سود مادى و اصلاح جامعه سفرهاى دريايى مى نماييم و در اين راه از هيچ تلاشى شانه خالى نمى كنيم.(9).خدمات اجتماعى كه راهبان پس از اصلاح ديرها و صومعه ها دست به آن زده اند مربوط به مسأله رهبانيت نيست؛ زيرا خدمات و كمك به جامعه و بالأخص درماندگان و بيماران بدون تجرد و ترك دنيا نيز ميسر و ممكن است و لازم نيست با رهبانيت توأم باشد، چه بسا مردانى بودند كه در عين اين كه از لذايذ مباح زندگى بهره مى گرفتند، به خدمات بزرگى نيز دست مى زدند.اين كه برخى از تاريخ نويسان مسيحى خدمات اجتماعى راهبان را به رخ مى كشند و مى گويند: (بى نقص ترين و نافع ترين كارهاى مسيحيت آنهايى بود كه به دست فرقه هاى صومعه نشين صورت گرفت و بهبود اقتصادى عظيمى كه در اروپاى قرون وسطى صورت گرفت به دست راهبان بوده است و...) يك نوع سفسطه و حساب حق و باطل را درهم آميختن است؛ زيرا هرگز لازم نيست اين گونه خدمات با حالت رهبانيت توأم و هماهنگ باشد؛ زيرا مردان خير و شايسته اى بودند كه خدماتى عظيم انجام دادند، ولى هرگز راهب نبودند.از اين گذشته، اين گونه خدمات پس از گذشت قرن ها از تاريخ پيدايش رهبانيت به وجود آمده است و گر نه، راهبان عصر پيامبر اسلام ريزه خوار نذورات و صدقات بودند. بعدها روى تحولاتى، دست به كشاورزى و صنايع دستى زدند. اولين قدم اصلاحى براى رهبانان اين بود كه درحدود سال 1039 ميلادى گولبرتوس فرقه اى را در دره مشجر در ايتاليا به نام (والومبروزا) تأسيس كرد و مقرر داشت كه افراد عادى بتوانند در عين اشتغال به كارهاى دستى، به حلقه رهبانان درآيند و در پرتو اين اصلاح، رهبانان از دريوزگى و تكدى بيرون آمدند.(10).بنابر اين نكوهش قرآن و بيانات پيشوايان اسلام بيشتر ناظر به رهبانيت قرون وسطى است، كه صد در صد با فطرت انسانى و حكم صحيح خرد مخالف بود؛ اگرچه پس از اين همه اصلاحات هنوز در فرقه هاى رهبانيت نقاط ضعف فراوانى وجود دارد كه خدمات اجتماعى، قيافه بد و ضدّ فطرى آن را پوشانيده است. اكنون براى مزيد توضيح به اوضاع راهبان قرون وسطى توجه نماييم:.گروه مهمى از آنها كه فقر و گدايى را برخود ضرورى مى دانست؛ از خوردن هرنوع گوشت احتراز بجويند. به فرا گرفتن علم تشويق نمى شدند. سرودن شعر ممنوع بود.آنها مكلف بودند كه از پوشيدن البسه مجلل مذهبى، يا به كار بردن ظروف اعلى و يا اجتماع در اماكن با شكوه خوددارى كنند.(11).