4. (وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير؛.او با شماست هر كجا باشيد، خداوند از آن چه انجام مى دهيد آگاه است).5. (لَهُ مُلْكُ السَّمِواتِ وَالأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ؛.حكومت آسمان ها و زمين در دست اوست و بازگشت همه امور (موجودات) به سوى اوست).قرآن بزرگ ترين راز علمى و توحيدى را در يك جمله كوتاه: (وهو معكم أين ما كنتم؛ او در همه جا با شماست) بيان نموده و خط بطلان بر بسيارى از خرافات و لاطائلاتى كه بر مغز هاى مردم آن روز حكومت مى كرد كشيده است. خدايى كه قرآن براى بشر معرفى مى نمايد خداى نامحدود و نامتناهى است و چنين موجودى خواه ناخواه در همه جا حاضر و ناظر خواهد بود.ما هميشه با موجودات متناهى سروكار داريم؛ مانند وجود خويش كه از هر جهت محدود و اندازه گيرى شده است و موجود محدود همواره در نقطه خاص و زمان معين قرار مى گيرد و اگر نقطه اى را اشغال كرد، نقطه ديگر از وجود وى خالى خواهد بود و هم چنين است زمان. ولى يك موجود نامتناهى از نظر زمان و مكان و به عبارت روشن تر، بالاتر از زمان و مكان، در همه جا و همه وقت خواهد بود و خاصيت نامحدود و نامتناهى بودن همين است. ما مى توانيم مطلب را به طريق ديگر بيان كنيم:.يك موجود مادى، مثلاً يك انسان از آن نظر كه يك فرد مادى است، همواره قيودى از زمان و مكان وجود وى را احاطه كرده و او را با زنجيرهاى زمان و مكان محدود ساخته است. فرض كنيد عوامل و عللى ايجاب كرده يك انسان در شهر معينى به وجود آيد و يك صد سال، كه آغاز آن اول قرن بيستم است، زندگى كند.در اين موقع آن شهر معين براى او يك قيد مكانى است، كه او را محدود به نقطه خاصى نموده و امكنه ديگر از وجود او خالى خواهد بود، چنان كه آن يك صد سال، يك قيد زمانى است كه وجود او را از نظر توسعه محدود ساخته و در قرون ديگر از چنين پديده مادى خبرى نخواهد بود. ولى اگر فرض كنيد كه موجودى باشد كه آلوده به جسم و جسمانى نبوده و از ماده و زمان و مكان منزه بوده و سنخ وجود او بالاتر ازماده و لوازم آن باشد در چنين صورتى، زمان و مكان نخواهد توانست وجود او را محدود سازد و به سان قيد و زنجير از سعه وجود او بكاهد.قرآن مى گويد: خداوند - روى براهين قطعى - ماده و جسم نيست، وجود او از لوازم ماده، كه زمان و مكان است، پيراسته و سنخ وجود او مافوق ماده و لوازم آن است، از اين رو بايد در همه جا باشد و نقطه اى از وجود او و لحظه اى از زمان از وى خالى نباشد. به عبارت ديگر، زمان و مكان براى موجوداتى مى توانند مانع و حايل شوند كه در عرض و در دل آنها قرار گيرند. ولى خداوندى كه پيش از آفرينش زمان و مكان وجود داشته و زمان و مكان مصنوع او و در رتبه پست تر و نازل تر از وجود او قرار گرفته است، چگونه مى توان تصور كرد كه به وسيله مخلوق خود، كه در قبضه قدرت او آفريده شده است، محدود و متناهى گردد.به طور مسلم موجودى كه در دل زمان و مكان باشد، وسعت ديد او كمتر و محدود به حدّ خاصى خواهد بود، ولى موجودى كه خالق و پديد آرنده زمان و مكان است برتر و بالاتر از اين دو قيد خواهد شد و وسعت ديد او محدود و متناهى نخواهد بود.