گسترش شعور و دانش هاى امروز
خوش بختانه دانش هاى امروز بر اثر زحمات پژوهشگران، وجود علم و ادراك را در جهان نبات ثابت نموده است تا آن جا كه دانشمندان روسى معتقدند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد هم مى كشند. لابراتوار علايم كشاورزى مسكو فرياد و گريه هاى ريشه گياهى را كه در آب گرم قرار گرفته بود ضبط كرد. خبرگزارى هاى جهان از راديو مسكو نقل مى كنند كه، گياهان اعصاب دارند و فرياد مى كشند.راديو مسكو گوشه اى از نتايج تحقيقات دانشمندان روسى را در نباتات و گياهان فاش ساخت و گفت: دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه گياهان نيز داراى دستگاهى شبيه شبكه اعصاب حيواناتند. اين نتيجه آزمايش يك دانشمند است كه به ساقه كدو و به دستگاه هاى اليافى آن فرستنده هايى نصب كرد و سپس مطالعات را با تعقيب ريشه و گياه دنبال كرد و با انجام بريدگى در ريشه گياه، با عكس العمل گياه مواجه شد.هم زمان با اين آزمايش، آزمايش مشابهى در آزمايشگاه فيزيولوژى نباتات فرهنگستان علوم كشاورزى، نتيجه مشابهى به بار آورد. در اين آزمايش ريشه گياهى را در آب گرم قرار دادند و متوجه شدند كه صداى فريادگياه بلند شد. البته فرياد گياه آن چنان نبود كه به گوش برسد، ولى گريه ها و فريادهاى نامريى اين گياه را دستگاه هاى دقيق الكترونيكى روى نوار پهنى ضبط كردند.(44).(1). رعد (13) آيه 15. سخن از سجود موجودات عاقل و مدرك دراين آيه، در آيه هاى ديگرى نيز وارد شده است، مانند آيه 49 از سوره نحل به عنوان سجده ملائكه و آيه 18 از سوره حج....(2). مقصود از سجده در اين آيه كه از سجده تمام موجودات عاقل سخن مى گويد، سجده اختيارى نيست؛ زيرا شكى نيست كه بسيارى از موجودات عاقل، مانند انسان هاى كافر، تارك سجده اختيارى مى باشند و از عبادت خدا سرباز مى زنند و با توجه به اين مطلب بايد گفت مقصود سجده تكوينى است و اين كه تمام اينها از قوانين خلقت و سنن آفرينش پيروى مى كنند و در برابر آنها مطيع و فرمان بر مى باشند.دراين جا ممكن است سؤالى مطرح شود و آن اين است كه، اگر مقصود، سجده تكوينى است و اين كه بندگان در برابر فرمان خلقت (كن) خاضع و مطيعند در اين صورت تقسيم اين نوع از سجده، به سجده (طَوْعى) و سجده (كَرْهى) چه معنايى مى تواند داشته باشد. البته اين سؤالى است كه در اثناى بحث به آن پاسخ خواهيم گفت و يادآور خواهيم شد كه پذيرش فرمان خلقت، گاهى با مزاج و طبيعت موجود مادى مطابق است و گاهى بر خلاف آن است؛ مثلاً شكوفايى و تكامل درخت مطابق طبيعت و خشكيدن و نابودى آن به وسيله سرما برخلاف طبيعت آن است از اين جهت پذيرش فرمان نخست را سجده (طوعى) و دومى را سجده (كرهى) مى گويند.(3). نحل (16) آيه 49.(4). الرحمن (55) آيه 6.(5). نحل (16) آيه 48.(6). حج (22) آيه 18.(7). قرآن به اين عضو در اين آيه اشاره مى كند: (... إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقانِ سُجَّداً؛ افراد دانشمند از پيشينيان هر موقع (آيات خدا) بر آنها خوانده شود به روى زمين مى افتند در حالى كه چانه هاى خود را بر زمين مى گذارند) - اسراء (17) آيه 107.(8). رعد (13) آيه 15.(9). فصلت (41) آيه 11.(10). ر. ك: آيات مربوط به تسخير آسمان ها و زمين براى انسان.(11). حديد (57) آيه 1.(12). شورى (42) آيه 5.(13). ر. ك: آيه هاى 206 سوره اعراف، 13 رعد، 20 انبياء، 7 غافر، 38 فصلت و 5 زمر.(14). نور (24) آيه 41.(15). ص (38) آيه 18.(16). رعد (13) آيه 13.(17). اين پاسخ بر فرض صحت در برخى از آيات مى تواند صحيح باشد، مانند آياتى كه در آن جا لفظ (ما) وارد شده است، ولى در آياتى كه صريحاً، از تسبيح مرغ و كوه و رعد سخن مى گويند صحيح نيست.(18). فصلت (41) آيه 11.(19). مجموع اين آيات در بخش سجود مطرح گرديد و مورد بررسى قرار گرفت.(20). اسراء (17) آيه 44.(21). ص (38) آيه 18. مگر اين كه صبح و عصر كنايه از مجموع شبانه روز باشد. در اين صورت وقت تسبيح آنها مطلق و نامحدود خواهد بود.(22). اين مرد بزرگ در سال 979 ق. در شهر شيراز ديده به جهان گشوده و در سال 1050 ق. در راه زيارت خانه خدا در بصره بدرود زندگى گفته است. مرحوم سيد حسين بروجردى در كتاب تحفة المقال در باره ايشان مى گويد:.
ثم ابن إبراهيم صدر الأجل
قدوةأهل العلم و الصفاء
يروى عن الدامادو البهائى
فى سفر الحج (مريضاً) ارتحل
يروى عن الدامادو البهائى
يروى عن الدامادو البهائى
و كلمة (مريضاً) - كه به حساب ابجد 1050 مى باشد - تاريخ وفات اوست.(23). مثنوى، ج1، ص86، خط ميرخانى.(24). همان، ج3، ص227.(25). نمل (27) آيه 18.(26). نمل (27) آيه 19.(27). نمل (27) آيات 20 - 28.(28). نمل (28) آيه 16.(29). نمل (28) آيه 17.(30). بقره (2) آيه 74.(31). احزاب (33) آيه 72.(32). لفظ (امثال) در اين آيه و آيات مشابه آن، مانند (أُنْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمْثالَ) (اسراء (17) آيه 48) به معناى توصيف و بيان است و هرگز مقصود، مَثَل مصطلح نيست.(33). حشر (59) آيه 21.(34). ابراهيم (14) آيه 46.(35). مريم (19) آيه 90.(36). نور (24) آيه 24.(37). يس (36) آيه 65.(38). فصلت (41) آيه 21.(39). زلزال (99) آيه 4 و5.(40). فصلت (41) آيه 11.(41). حكمت متعاليه همان فلسفه صدر المتألهين است كه براى خود در فلسفه اسلامى، مكتب ويژه اى دارد.(42). ج1، ص118 وج6، ص139 - 140.(43). اسراء (17) آيه 44.(44). اطلاعات، 16 بهمن 1352.