مصايب زمينى و آسمانى قبلاً در كتابى پيش بينى شده است
كليه حوادث از مصايب و شدايد و غيره در كتابى پيش از پيدايش آن ضبط گرديده است، بلكه تمام پديده هاى جهان و آن چه در نظام هستى مى گذرد، هرذره و قطعه اى از آن، پيش از پيدايش، به طور كامل و دقيق پيش بينى شده است و به اصطلاح قرآن روى داده ها پيش از آن كه جامه وجود بپوشند (در لوح محفوظ) ثبت و ضبط گرديده اند.حقيقت لوح محفوظ براى ما به درستى روشن نيست و حقيقت اين كتاب، كه حوادث جهان در آن قبلاً ضبط گرديده، نيز مثل لوح محفوظ به طور قطع واضح نيست، ولى مى توان گفت اين كتاب كه گزارش دهنده حوادث پيش از وقوع است، از سنخ كتاب هاى بشرى نيست، كه كتابى از الواح و اوراق تدوين شده باشد، بلكه منظور از اين كتاب همان علل و موجبات قبلى است كه معلول و حوادث آينده با قلم قضا بر پيشانى آنها نوشته شده است؛ زيرا اوضاع و علل و موجبات قبلى با زبان تكوين مى گويد كه آبستن چه حوادثى است كه در ظرف خود انجام مى گيرد و اگر كسى به رموز و خصوصيات علل - كه پيش از حادثه وجود دارد - واقف گردد، مى تواند خصوصيات پديده هاى آينده را به طور واضح پيش بينى كند.به عبارت ديگر، بشر در افعال و كارهاى خود مختار و آزاد است؛ ولى در برابر حوادث و پديده هاى مختلف طبيعت، ناتوان و مسلوب الاختيار مى باشد. سيل حوادث و نعمت ها و نقمت ها، به سان رودخانه اى در حال جريان است. كسانى كه با سرچشمه اين رودخانه آشنايى دارند، آن را نتيجه قطعى و غير قابل برگشت يك سلسله عوامل و علل و توده اى ازحوادث و اوضاع بى شمار قبلى مى دانند كه وقوع هر حادثه اى را در ظرف خود ايجاب مى كند.بنابر اين تمناى نبود يكى از حوادث، خيالى بيش نيست؛ زيرا اوضاع جهان آن چنان متصل و به هم پيوسته است كه نبود يك حادثه و عقب زدن صفحه اى از حوادث، مستلزم به هم خوردن بسيارى از اوضاع و حوادث است كه علت اين حادثه و وجود خصوصى اين پديده را قطعى و حتمى نموده است.بنابر اين مقصود از نخستين آيه مورد بحث كه، (هيچ حادثه ناگوارى در زمين رخ نمى دهد و يا بلايى متوجه جان شما نمى شود مگر پيش از آن كه آن را به وجود آوريم، در كتابى نوشته شده است) اين است كه، چون هر پديده اى اعم از خير و شر، خوب و بد، مولود قطعى يك سلسله عوامل قطعى گذشته است؛ ديگرتأسف خوردن بر نعمت هاى زايل شده بى جا و بى جهت است. كسى تأسف مى خورد كه از علل و احوال پديده ها بى خبر باشد، مال دنيا و جلوات طبيعت كسى را فريب مى دهد كه از حقيقت جهان ماده - كه در هر لحظه در تبدل و تغير است - آگاه و مطلع نگردد، ولى دل هاى آگاه، برگذشته تأسف نمى خورند؛ زيرا تأسف بر گذشته، معلول جهل به علل و موجبات آنهاست و دلبستگى به جهان، كه در هر لحظه در مسير تحول است، از شؤون كسانى است كه به ماهيت دنيا پى نبرده باشند.بنابر اين مقصود از اين كتاب كه روشنگر حوادث آينده است، همان علل مادى پيشين است كه محقق و مستلزم حوادث آينده مى باشد.اين نظر كه هر موجودى پيش از آن كه وجود بپذيرد در كتابى قبلاً ضبط گرديده، يكى از انظار علمى و فلسفى اين كتاب آسمانى است كه فلاسفه جهان پس از مجاهدت هاى فكرى به آن رسيده اند، ولى پيامبر درس نخوانده به وسيله معلم وحى، آن را در چهارده قرن پيش به ما آموخته است.اين كه منظور از اين كتاب، همان عوامل و علل مادى قبلى است كه آينه تمام نماى حوادث آينده است، احتمالى است كه مى توان در باره اين كتاب ابراز نمود؛ ولى ممكن است اين كتاب، يك نوع كتاب مجرد از ماده باشد كه جز ايمان به اصل آن، راهى براى توضيح و تشريح آن وجود ندارد.