وصف مدينه - ز ملک تا ملکوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ز ملک تا ملکوت - نسخه متنی

اسدالله بقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصف مدينه

امروز و امشب در مدينه راهپيمايى زيادى كرده ايم. آن قدر زياد كه به قول جلال آل احمد ديگر از پا افتاده ايم و توان شب گردى مجدد را از دست داده ايم. بالاجبار اقامت در هتل الافندى مدينه و تماشاى گلدسته هاى مسجدالنبى از دور! اما مگر مى شود اين منظر زيبا را تماشا كنى و راجع به مدينه فكر نكنى. يادم آمد جلال در چنين مواردى به مطالعه سفرنامه فرهادميرزا مى پرداخت و فى المثل از غلط نوشتن حرف (N) انگليسى انتقاد مى كرد و مى گفت فرهادميرزا مدعى اروپاگردى و اروپاشناسى بود اما چنين اشتباهاتى نموده است. نمى دانم كتاب خوانى من هم نوعى تقليد از اوست يا كنجكاوى بى امانى كه نسبت به ديدنى هاى مدينه دارم مرا در چنين شبى اهل مطالعه كرده است. به هر حال در يادداشت هايم مطالب جالبى درباره مدينه مى خوانم:

مدينه منوره قبل از هجرت رسول اللّه(ص) يثرب نام داشت. اين شهر تاريخى- مذهبى در 425 كيلومترى جده و 498 كيلومترى مكّه معظمه قرار دارد. اسامى اين شهر به 94 نام مى رسد كه عمده ترين و معروف ترين آنها عبارتند از: ارض الهجرة، مدينةالرسول، طيّبه، قريةالانصار، ارض اللّه، حرم رسول اللّه، الحبيبه، البلاط، عير، دارالايمان، بيت الرسول و ده ها نام ديگر. ديگر اين كه مدينه در روز دوشنبه اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت حرم گرديد و حدود آن بين دو كوه عائر و عير است. مسجدالنبى بعد از مسجدالحرام بزرگترين و معتبرترين مسجد جهان و در كنار مسجدالاقصى، مثلث مسجدهاى معظم مسلمانان جهان را تشكيل مى دهد.

ويژگى هاى مسجدالنبى آن قدر زياد و جالب و جاذب است كه در اين مقال نمى گنجد و شرح و بيان آن، كتاب ويژه اى مى طلبد اما آنچه را زائر حرم پاك نبوى به ديده سر مى بيند از اين قرار است: باب جبرائيل، باب النساء، باب عبدالعزيز، باب عثمان بن عفان، باب عبدالحميد، باب عمر بن الخطاب، باب المسعود، باب الرحمه، باب ابوبكر و باب السلام و ابواب ضريح مقدس نبوى(ص) عبارتند از: باب الرسول يا باب التوبه، باب فاطمه(س)، باب تهجّد، باب الوفود.

از هر بابى وارد شوى فرقى نمى كند، الّا اين كه از باب جبرائيل زودتر به تربت پاك نبوى مى رسى. به مسجد النبى وارد مى شوى و در مقابل ستون توبه ميخكوب مى گردى، با خود خلوت مى كنى. توبه در چنين مكان مقدسى، امّا از چه توبه كنم؟ همه اعمالم در كفّه ترديد است. خدايا از كجا، از كدام؟ عرق سردى بر پيشانى ام مى نشيند. كاش طنابى داشتم، مستحق بستنم. بايد پاهايم را به ستون توبه ببندند. يك روز، دو روز، حتى شش شبانه روز بايد طناب پيچم كنند. ابولبابه را طناب پيچ مى نگرم، جوانى او را به انگشت نشانه گرفته است:

ابولبابه از قبيله اوس و از كسانى است كه در بيعت عقبه حضور داشت. احد و بدر را پشت سر نهاده، امّا در غزوه بنى قريظه مرتكب خطاى بزرگى مى شود. ابولبابه از طرف رسول خدا(ص) به قلعه يهوديانِ در محاصره افتاده مى رود. او با «كعب بن اسد» نجوا مى كند. در اين نجوا اسرار جنگى را باز مى گويد و لاجرم خود را سزاوار سرزنش بسيار مى بيند. بى تأملى به مسجدالنبى باز مى گردد و خود را به ستون توبه طناب پيچ مى كند. شش روز گذشته است و جبرائيل خبر قبول توبه ابولبابه را به پيامبر مى دهد. مسجدالنبى از جمعيت مشتاق موج مى زند، صداى العفو العفو ابولبابه را مى شنوم. دستان مبارك رسول خدا را مى بينم، طناب پيچيده بر پيكر بى رمق ابولبابه را مى گشايد. فرياد العفو مؤمنين به آسمان مى رود و ستون توبه مفتخر به نام تازه مى گردد.

گويند پيامبر گرامى اسلام در حين ساختن مسجدالنبى چنين زمزمه مى فرمودند:




  • اللّهم لا خير اِلّا خيرالآخرة
    فارحم الانصار و المهاجرة



  • فارحم الانصار و المهاجرة
    فارحم الانصار و المهاجرة



يعنى خداوندا هيچ خوبى جز خير آخرت وجود ندارد، پس به انصار و مهاجرين رحمت فرست.

در مدينه مسجدهاى زيبا و بزرگى وجود دارد كه عمده ترين آنها عبارتند از: مسجد قبا، مسجد جمعه، مسجد فضيح، مسجد اُحُد، مسجد احزاب، مسجد حضرت على(ع)، مسجد حضرت زهرا(س)، مسجد سلمان، مسجد ذوقبلتين.

مدينه در انبوهى از ساختمان هاى مرتفع محصور است و اغلب ساختمان هاى بزرگ شهر را هتل تشكيل مى دهد. فرودگاه مدينه در فاصله دورى از شهر قرار دارد تا خدمه پروازهاى بين المللى مشكل ممنوعيت ورود به حرم را به نحو ديگرى حل نمايند.

ديگر اين كه دوستان از مدينه گردى و خريد بازگشته اند و دو عدد ساعت روميزى چينى الاصلِ حجازى اللسان نيز براى من خريده اند كه بهاى هر كدام پانزده ريال سعودى است. نمى دانم چقدر از اين وجوه براى كمپانى توليدكننده به چين حواله مى شود و چگونه چينى ها اين لحن حجازى زيباى در گوشه بيات ترك را پيدا كرده اند تا اذان در وقت مقرر اهل ايمان و اسلام را به نماز و وقت صلات توجه دهد و صد البته گردونه توليد و تجارت كارخانه داران نيز به بركت اين پيام آسمانى بچرخد و رونق كسب و كارشان شود.

در شهر مدينه ديدنى بسيار است، اما مسجدها براى مسلمانان، به خصوص در روزهاى نخستين سفر، جاذبه فراوانى دارند:

مسجد قبا، همان مسجدى است كه ناقه نجيب رسول اللّه(ص) در نخستين روز هجرت در آن مكان زانو زد تا عگالش كنند و به دستور نبى مكرّم اسلام، مسجد قبا را در آن مكان بنا نهادند و 1416 سال از آن روز مبارك مى گذرد، اگر از كسرى چندماهه و چندروزه سال آخر اغماض كنيم.

مسجد جمعه، همان مسجدى است كه اولين نماز جمعه به دستور رسول اللّه(ص) در آنجا به پا گرديد.

مسجد فضيح، مسجدى است كه در محل قبلى آن ابوايوب انصارى (2) با يارانى مشغول شرب مسكرات بود و خبر نزول آيه مباركه تحريم مسكرات را شنيد و در دَم، مشك شراب را به خاك ريخت و قبول حرمت كرد كه مستى شراب طهور را در سر مى پروريد.

مسجد اُحُد، مسجدى است كه در محل وقوع غزوه سترگ اُحُد بنا گرديده است. مسجد احزاب، مسجدى است كه در محل جنگ خندق يا جنگ احزاب و به ياد آن بنا گرديده است.

گويند وقتى مدينه در محاصره ده هزار تن از كفّار قرار داشت و مسلمين در پشت خندق شهر -كه به ابتكار سلمان فارسى كنده شده بود- مقاومت مى كردند رسول اللّه(ص) سه روز در مسجد احزاب دعا نمود و سرانجام در بين دو نماز نويد پيروزى مسلمين را دريافت فرمود و از آن پس مسجد احزاب را به مسجد «فتح» تغيير نام دادند. كسانى كه در مدينه به احد مى روند در دامنه كوه «سَلْع» و مشرف به وادى «بطحان» اين مسجد تاريخى را مى بينند.

مسجدهاى على(ع) وفاطمه زهرا(س) وسلمان نيز منسوب به آن بزرگواران است و در محل راز و نياز آنان در خلال جنگ خندق بنا گرديده است.

مسجد قبلتين يا ذوقبلتين، مسجدى است كه پيامبر اكرم(ص) در حينِ نماز در آن به دستور وحى الهى قبله را از جانب مسجدالاقصى به سوى كعبه گردانيد و لذا تنها مسجدى در عالم مى باشد كه دو قبله دارد و اخيراً تجديد بنا گرديده است و بسيار هم زيباست.

آدم وقتى ديدنى هاى مدينه را مى بيند ذهنش به زمان رسول اللّه(ص) كشيده مى شود: سال اول هجرت، مهاجر و انصار، على(ع)، فاطمه زهرا(س)، حمزه و صحابه خاص پيامبر اكرم(ص)، سختى ها و رنج هاى آخرين پيامبر خدا. خلاصه اين كه مدينه در زمان رسول اللّه(ص) مدينه كنونى نبود، يثرب بود، شهر كوچك مانده در باديه حجاز، شهرى با كمربندى از نخل هاى سبزينه پوش، شهرى با جماعتى عرب و گروهى يهودى و كوهى به نام احد. پيامبر خدا از فشار كفار مكه به يثرب مهاجرت مى نمايد و اين شهر خوابيده بر گذرگاه شامات و مكه را قرارگاه رزمى - عبادى خويش قرار مى دهد. از مسجد قبا آغاز مى كند. چهار روز در آن مى ماند. نخستين روز جمعه بر ناقه مى نشيند. مهار اشتر را رها مى سازند. ناقه در دمادم نماز ظهر در كوى طايفه بنى سالم زانو مى زند. نخستين نماز جمعه اسلام در پنجمين روز هجرت شكل مى گيرد.

مدينه اين رخدادهاى سترگ تاريخ بشرى را در سينه دارد. كوچه هايش، خيابان هايش، ساختمان هايش، نخلستان هايش، كوه هايش، مساجدش، آدم هايش همه و همه با انسان حرف مى زنند، روايت مى كنند، قصه مى گويند، از رسول گرامى اسلام حكايت مى كنند. بايد در مدينه چشم دل را باز كرد و گوش جان را به نسيم صبا سپرد تا سرمست اين همه بزرگى و شكوه و جاذبه گرديد.

در خيابان هاى اطراف مسجد النبى قدم مى زنم و ذهنم را به سال هاى نخستين هجرت مى برم:

نماز جمعه نخستين اسلام پايان يافته است. ناقه نجيب رسول اللّه(ص) عگال مى گشايد و نور مجسم را از دره «رانونا» بيرون مى برد. در محل فعلى مسجد قبا زانو مى زند. ملك طلق دو طفل يتيم از طايفه بنى نجار و رسول خدا(ص) آن را مى خرد و بناى عظيم ترين مسجد عالم را پايه مى گذارد. ابو ايوب انصارى را مى توان اولين واسطه بيع زمين مساجد اسلامى ناميد، زيرا پيامبر اكرم(ص) يكماه در خانه او اقامت فرمود تا كار خريد زمين مسجد سامان پذيرفت. گويى قصيده «صرقة بن ابى انس» بر زبان هاى مهاجر و انصار مى چرخد كه: «ما با همه دشمنان محمد(ص) دشمنى مى كنيم، اگرچه دوست يكرنگ باشند».

يكسال و نيم سپرى مى شود. روزه گرفتن و تعيين كعبه براى قبله، نزول 32 سوره نور همه در اين شهر مفتخر صورت مى گيرد. تاريخ در كوچه هاى مدينه با آدم بازى مى كند. دوشنبه دوازدهم ربيع الاول سال اول هجرى، درست ده سال بعد، و مقارن همان ساعت ورود به مدينه بود كه رسول خدا(ص) در خانه عايشه به جوار رحمت حق پيوست.

واى كه در اين كوچه ها چه گذشته است. 26 غزوه، يعنى رسول خدا 26 سفر جنگى را از اين شهر آغاز فرمود. اولين غزوه ابوا بود. آن گاه بواط و عشيره و بدر از پى هم اتفاق افتاد. آدم وقتى وضعيت اقتصادى و اجتماعى و سياسى مهاجر و انصار را در سال هاى نخستين در نظر مى آورد جنگ بدر براى او يك اعجار بزرگ الهى قلمداد مى شود، زيرا در اين جنگ ناباورانه سران قريش كشته شدند. مدينه كتاب قطور مجاهدات و غزوات و رنج هاى صدر اسلام است. بدر كه تمام شد بنى سليم و غزوه سويق كه پيامبر، ابوسفيان را تا «قرقرة الكدر» تعقيب فرمود. اين مارهاى زخمى هنوز به سايه خار و خاشاكى نرسيده بودند كه غزوات ديگر پيش مى آمد. غزوه غطفان در سرزمين نجد و از پس آن، غزوه بحران و مهاجر و انصار، نفس زنانِ اين همه غزوه بودند كه سپاهانِ سه هزار نفرى ابوسفيان در پشت احد خيمه زد و ذكر آن به صفحه اى ديگر آمده است.

پس از اُحد، غزوات حمراء الاسد، بنى نضير، ذات الرقاع، بدر آخرين، دومةالجندل، خندق، بنى قريظه، بنى لحيان، ذى قرد، بنى المصطلق، حديبيه، خيبر و سفر عمرةالقضا كه به فتح مكه انجاميد و از پس آن، غزوات حُنين و طائف و تبوك. كوچه پس كوچه هاى مدينه وقتى اين چنين آيينه زمان را در برابر ديدگان آدمى گذارد مدينه معنا پيدا مى كند.

به سوى مسجد النبى كه باز مى گشتم نام سرداران غزوات نبوى را مرور مى كردم. در بيشتر اين غزوات، پرچمدارِ سپاه توحيد، حمزه سيدالشهدا يا على بن ابى طالب(ع) بودند و جانشينى رسول خدا(ص) در مدينه نيز مايه مباهات دنيا و آخرتِ مردانى، چون سعد بن عباده، سعد بن معاذ، زيد بن حارثه و ابوسلمة بن عبدالاسد بود. ده سال مدينه افتخار هماره اى را براى خود كسب كرد تا آخرين رسول خدا(ص) بر آن، فرمان خدا را جارى فرمايد و تا ابد نيز اين انگشترى بى بديل را در زير گنبد خضرايش گيرد.

ده درب ورودى به رويم آغوش مى گشايند. از جانب مشرق پيش مى آيم، از باب جبرائيل به درون مسجد النبى قدم مى گذارم، با شوق و ذوق و ولع ديدار. 42 ستون سنگى، بار مقرنس هاى مسجد النبى را به دوش دارند؛ ستون الحرس، ستون المهاجرين، ستون وفود... و ستون توبه. نماز تحيتى در كنار ستون اَبى لبابه و در پشت ديوار خانه فاطمه زهرا(س) قرارى مى گيرم. هجران كشيده اى را مى مانم كه در باديه تفتيده حجار به زمزم عشق رسيده باشد. سيل بى امان سرشك از ديدگان در گودى نشسته ام فرو مى ريزد. روضه نبوى مرا به خود مى كشد كه رسول خدا(ص) فرمود:
«ما بين قبرى و منبرى روضةٌ من رياض الجنة».

/ 69