رؤيت محبوب
سرانجام در نيمه هاى شبِ ميانه رجب 1416 و مقارن با ايام تولد مولود كعبه به مكّه معظمه وارد شديم و به ديدار كعبه مقصود شتافتيم. در دمادم ورود، پشت انگشتان به خمار ديدگان مى كشيديم كه خواب و بيدارى را مشخص سازيم و به سجده شكر افتاديم و پيشانى به سنگ سپيد صحن مسجدالحرام ساييديم و دل به سوى حضرت معبود يكسويه كرديم و مات و مبهوت سر بر آورديم و كعبه را در رواق منظر چشم نشانيديم، اما ذكر حالات و مشاهدات به قلم و كاغذ درنمى گنجد، بايد بود و ديد و در حلقه طواف افتاد كه بتوان از جذبات شوق بهره وافى گرفت:
من چه گويم يك رگم هشيار نيست
شرح آن يارى كه او را يار نيست (20)
شرح آن يارى كه او را يار نيست (20)
شرح آن يارى كه او را يار نيست (20)
در ره او چو قلم گر به سرم بايد رفت
با دلِ زخم كش و ديده گريان بروم (21)
با دلِ زخم كش و ديده گريان بروم (21)
با دلِ زخم كش و ديده گريان بروم (21)
يك جرعه خمار ما نگيرد
خود را به سبوى باده بستم (22)
خود را به سبوى باده بستم (22)
خود را به سبوى باده بستم (22)