همراه كاروان
بوى بارانى كه از بركه هاى اطراف جاده به مشام مى رسد، هواى حوالى مدينه منوره را مطبوع نموده است. شعارهاى مذهبى چون:أذكراللّه، سبحان اللّه، اللّه اكبر و تعّوذ من الشيطان، حال و هواى اسلامى گونه اى به جاده داده است اما بلافاصله تابلوهاى تبليغاتى، آن را كمرنگ مى كند و امان از اين خط نستعليق عرب ها كه آدم را بيچاره مى كند تا جمله اى از آن را بخواند!شتربچه اى زيبا پاهاى بلند خود را از لب ديواره سيمين (سيمى) جاده به اين طرف گذارده و بسيار خطرناك در حريم اتوبان چرا مى كند و اين شترها ذلول وبمير (17) نام دارند و سفينه صحرا و ميراث خواران اصلى جاده بلادِ حجازند. قرن هاى متمادى بار سنگين كاروان ها را به پشت فرتوت خود نهادند و پاهاى متورم و آبله گون خود را به شن هاى داغ باديه كشيدند و چشمان مضطرب و نجيب خويش را پيوسته در حدقه چرخانيدند و تنها به ناى حزين شتربان دلخوش بودند و حدى (18) خوانى قافله سالار در گوشه هاى حزين دشتى و شوشترى، رمقِ جانِ خسته شتر بود و ناى هفت بند شتربان، اين نجيبِ بى قرار و راهوار را رامِ جاده مى كرد كه:
مو كه چون اشترم قانع به خارم
از اين خرج قليل و بار سنگين
هنوز از روى مالك شرمسارم (19)
خوراكم خار و خروارى به بارم
هنوز از روى مالك شرمسارم (19)
هنوز از روى مالك شرمسارم (19)
در فراز است و خانه عطرافشان
همه چشم انتظار رؤيت دوست
همگى پاى كوب و دست افشان (20)
سوره اِن يكاد و مجمر جان
همگى پاى كوب و دست افشان (20)
همگى پاى كوب و دست افشان (20)
دل من از هوس بوى تو اى مونس جان
خاك راهيست كه در پاى نسيم افتادست (21)
خاك راهيست كه در پاى نسيم افتادست (21)
خاك راهيست كه در پاى نسيم افتادست (21)
اَحاديا به جمال الحبيب قف و انزل
كه نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال (22)
كه نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال (22)
كه نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال (22)