و جذبه شعر مرا به تاريخ مى كشاند. از لابه لاى اوراق تاريخ مى گذرم. به مزدلفه مى رسم. صداى پرهيمنه «ربيعة بن امية بن خلف» را مى شنوم كه خطبه آخرين رسول اللّه(ص) را فرياد مى زند: «يا ايهاالناس كل دَمٍ فى الجاهلية فهو هدر... يا ايهاالناس اِنّ الشيطان قد يَئسَ اَن يُعبَدَ فى بلادكم اخرالامر و رضى منكم يحرمون الصّفر عاماً و يستحلون الحرّم!... يا ايهاالناس، ابى قد توكتُ فيكم ما اِن اخذتم به من تضّلوا كتاب اللَّه عزوجلّ فاعصموا به...». چه مباهى و سرفراز است عرصه عرفات و مشعر و منى كه نبى گرامى اسلام، آخرين خطبه جاويدش را در اين سرزمين مبارك ابلاغ مى فرمايد و از سويى سياهىِ سپيدىِ يكصد و بيست هزار نفرى سپاهى و برگزيدگان جهان اسلام را مى بينم كه در اين مكان مقدس دو نوبت سراپاگوش مى شوند تا منشور بزرگ اسلام خوانده شود. در كنار ديوار مسجد خيف، مَرتَبَتِ ثانىِ اين پيام منير به گوش مى رسد تا در تكرار مؤكد خطبه رسول اللّه(ص) حجت به مسلمانان تمام گردد و اين بار نيز ربيعه سخنان رسول اللّه را تكرار مى كند كه: «اى مسلمانان، خونريزى و تجاوز ممنوع، حقوق برابر مردمان، حرمت انتقامجويى،بطلان افتخارات قبيله اى،مردودى رباخوارى،ممنوعيت وحرمت جنگ در ماه هاى حرام، رعايت حقوق زنان، حفظ حقوق بردگان، برادرى و برابرى مسلمانان، ايستادگى در مقابل شيطان، ممنوعيت تعرّض به ديگران، حفظ عَلَم اسلام، عدم پيروى از بيگانگان و اشتراك مسؤوليت مسلمانان».و رسول اللّه(ص) چه اصرارى و چه تأكيدى بر ابلاغ تام و تمام منشور آخرين دارد و اين است كه از پَسِ هزاره ايام همچنان نداى روحبخش پيامبر گرامى اسلام شنيده مى شود.و ما اينك در مشعرالحراميم و مشعر، وعده گاه موحدين سراسر عالم است. در مشعرالحرام شناخت و معرفت پيشين به شعور و آگاهى ماندگار عجين مى شود و مشعر، اولين موقف رجعت به خانه خداست. مشعر، اولين پله بازگشت به خانه خدا مى باشد. مشعر، خاكريز نخستين جهاد فى سبيل اللّه نيز مى باشد. مشعر آمادگاه رزمى سپاه توحيد است. مشعر، درياى بى انتهاى ايمان است تا دُردانه هاى توحيدى در آن به هم پيوندند و خود را به درياى بى كران وحدت رسانند كه مشعر، مشعر است.