جدّه
سرانجام هُرمِ دلنشين هواى پاييزى فرودگاه جده صورتمان را نوازش مى دهد و صداى جمعىِ صلواتِ زائران، رؤيت سرزمين مباهى به حرمين شريفين را اعلام مى نمايد. اين هواپيماهاى خطوط هوايى سعودى با علامت مخصوص دو شمشيرِ سبزِ سر به هم نهاده و نخل سفيد سر بركشيده در كنار باندهاى متعدد بزرگترين فرودگاه جهان خوابيده اند و نارنجى پوشان پراكنده در گوشه و كنار فرودگاه، هر گروهى به كارى مشغولند تا نظم و نظام و آراستگى مطار جده سامان پذيرد و صد البته اين همه تجهيز و تدارك، هزينه بَر مى باشد و نفت بلع!«فضلاً إنتظر عند الخط الاحمر» جمله اى است كه دركنار باجه الجوازات گمرك فرودگاه جده آدم را مقابل خط قرمز ميخكوب مى كند تا به نوبت، مهر پذيرش به خاك حجاز گيرند و سرانجام مُهر قبولى به صحيفه شناسايى مان خورد و مقارن صلاة ظهر از خط الاحمر مذكور گذشتيم و به سوى نمازخانه مطار كه مى رفتيم جماعتى دست بر سينه به جوان نظامى عربى اقتدا كرده بودند كه گوشه سالن فرودگاه را مصلى كرده بود. در هر پيچ و خمى تابلو و نشانه اى به لفظ شريف عرب و زبان بيگانه ديگرى (انگليسى) راه را از چاه نشان مى دهد كه فى المثل: مخزن الطوارى همان خروج اضطرارى است! و از اين پس ديار غربت است و لاجرم آداب اجتماعى خاص خود را دارد و ما نيز بايد بدان خو كنيم.در راه مدينه
صداى فيلم سينمايى تلويزيون اتوبوسى كه ما را از جده به مدينه منوره مى بَرَد در ميان همهمه زائران و صداى صلوات آنها مفهوم نيست و اين بسته مأكولات شامل موز و پرتقال و يك نوع نان نازكِ شيرينِ از پلاستيكِ بسته بندى اش نازكتر، دقايقى حضرات را به خود مشغول مى كند و صد البته از تماشاى شتران زيبايى كه در اطراف جاده و در پشت سيمهاى حاشيه اتوبان چرا مى كنند غافل نموده است.اتوبان جده - مدينه يكدست و صاف و چهاربانده و در حصار حصين سيمين (سيمى) و چون مار پيچانى در دل صحارى خشك حجاز و بر روى تپه ماهورهاى شنى خوابيده است. در فواصل معينى و در حاشيه جاده مجموعه هاى رفاهى شامل پمپ بنزين و فروشگاه و مسجدِ تك مناره سپيدرنگى وجود دارد. و اين حاج عباس كه بارها به حج آمده است بى تابانه شانه مرا تكان مى دهد كه ببين دوباره مسجد پيدا شد.در جاده تريلرهاى اتومبيل كشى در حركتند كه محصول كمپانى هاى غربى و شرقى را صفر كيلومتر جابه جا مى كنند تا آسياب توليد و بازار تجارت آنها بخوبى بچرخد و باز اين سردخانه هاى دَوَنده و رَوَنده كه مواد غذايى بسته بندى شده شرق و غرب عالم را به بازار مصرف مى رسانند و شمايل باديه حجاز را از آنچه در صدر اسلام بود و حتى زمانِ حجِ پدربزرگ ها نيز بوده انداخته است و لاجرم:
ترسم آن قوم كه بر دردكشان مى خندند
در سرِ كارِ خرابات كنند ايمان را(10)
در سرِ كارِ خرابات كنند ايمان را(10)
در سرِ كارِ خرابات كنند ايمان را(10)
هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند
وانكه اين كار ندانست در انكار بماند(13)
وانكه اين كار ندانست در انكار بماند(13)
وانكه اين كار ندانست در انكار بماند(13)
چگونه باز كنم بال در هواى وصال
كه ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق (14)
كه ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق (14)
كه ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق (14)
در باديه تشنگان بمردند
وز حلّه به كوفه مى رود آب (16)
وز حلّه به كوفه مى رود آب (16)
وز حلّه به كوفه مى رود آب (16)