اعراب حجاز - ز ملک تا ملکوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ز ملک تا ملکوت - نسخه متنی

اسدالله بقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعراب حجاز

وقتى در ايوان هاى بالايى مسجدالحرام به صحن اطراف كعبه مى نگرى در درياى بيكران مسلمانان احرام پوش، گروهى را مى بينى كه با سراندازهاى سپيد و پيراهن بلند سپيد در ميان جمع ممتازند و عرب بودن آنها از لباس هاشان خوانده مى شود. اينان اعراب حجازى اند و عموماً در جزيرةالعرب زاده شده اند. اعراب از ملل و نژاد سامى اند و به دو دسته «اعراب بائده» و «اعراب باقيه» تقسيم مى شوند.

اعراب بائده آثارشان از ميان رفته است چون قوم عاد و ثمود و طسم و جديس و اعراب باقيه به دو خيل قحطانيان و عدنانيان تقسيم مى گردند. قحطانيان كه اعراب اصيلند به «اعراب عاربه» نيز موسوم مى باشند و عدنانيان يا اعراب مستعربه آنها هستند كه از بلاد مجاور آمده اند و عرب شده اند چون حجازيان و نجديان و ما اينك در كنار كعبه هر كسى را ملبّس به سرانداز و پيراهن بلند سپيدِ موصوف مى بينم عرب مى انگاريم و نمى دانيم كه قوم عرب به دو گروه حضرى و بَدَوى نيز تقسيم مى شوند و حضريان در ناحيت جنوبى جزيرةالعرب سكنى دارند و بدويان قوم بزرگترى هستند كه در شمال زندگى مى كنند يا زندگى مى كردند و اعراب بدوى كوچ گر بودند و كوچكتر، ولى حضريان به كار صناعت و زراعت مى پرداختند و شغل بدويان گله دارى بود. اما ديگر از اين تقسيم بندى هاى قومى و قبيله اى خبرى نيست، زيرا همه چيز عوض شده است و فى المثل شير شتر و بز گله اعراب بدوى را هم در كارخانه هاى مدرن واصله از ديار كفر آورده اند و بسته بندى كرده اند و در لفاف پاكت تاريخ دارش، نىِ انتقال به حلقوم تشنه كامان باديه را نيز تعبيه كرده اند و با اين همه، ديگر از قوم و قبيله و بدوى و حضرى و حجازى و نجدى و عدنانى و مستعربه خبرى نيست كه نيست و در تبيين و توجيه مطالب مذكور به گفته اى از معلّقه «لبيد بن ربيعه (15)» توسل مى جويم كه مى گويد: «خانه هاى ياران، مكان هايى كه اندكى در آنها مى آرميدند و از آن مى گذشتند و مدتى در آن درنگ مى كردند، اكنون ويران شده و آثارشان محو گرديده است. دريغا در سرزمين مِنى ، بر دامنه كوه هاى غول و رجام، اثرى از آنها نيست و بر دامنه ريّان از اطراف آبگذرها پراكنده شده اند و آثار اين ديار، چون نقشى بر سنگ، هويداست».




  • اى كاروان منزل مكن جز در ديار يار من
    ربع از دلم پرخون كنم خاك دمن گلگون كنم
    اطلال را جيحون كنم از آب چشم خويشتن



  • تا يك زمان زارى كنم بر ربع و اطلال و دَمَن
    اطلال را جيحون كنم از آب چشم خويشتن
    اطلال را جيحون كنم از آب چشم خويشتن



/ 69