(يكى از آنان (اهلبهشت) گويد: مرا همنشينىبود كه مىگفت: «آيا تو از آنها هستى كه تصديق مىكنند كه چون مرديم و خاك و استخوان شديم ، كيفرمان مىدهند ؟» . گويد : «آيا مىتوانيد بنگريد ؟» . پس مىنگرد و او را در ميان آتش دوزخ مىبيند» . (يادآورْ روزى را كه ستمكار ، دستانِ خود را به دندان مىگزد و مىگويد : «اى كاش با پيامبر ، راهى برمىگرفتم . واى بر من! كاش فلانى (فلان دوست بد) را دوست نگرفته بودم ! او مرا به گمراهى كشيد با آن كه قرآن براى من نازل شده بود» و شيطان ، همواره خوار كننده انسان بوده است» . (هر كس از ياد [خداى ]رحمانْ روى بگرداند ، شيطانى بر او مىگماريم كه همنشين او خواهد بود . آن شيطانها ، از راه خدا بازشان مىدارند ؛ ولى مىپندارند كه هدايت يافتگاناند . تا آنگاه كه نزد ما آيد ، [به شيطان ]گويد : «اى كاش ميان من و تو فاصله ميان مشرق و مغرب بود ، و تو چه همنشين بدى بودى !») (و [دوزخيانْ ]برخى به برخى روى آورده، بپرسند . گويند : «شما [گمراه كنندگان ما ]بوديد كه [براى فريفتن ما ]از راه خيرخواهى مىآمديد» . [آنها در جواب ]مىگويند : «نه ! شما خودتان اهل ايمان نبوديد . ما را بر شما هيچ تسلّطى نبود . شما خود ، مردمى نافرمان بوديد . پس گفته پروردگارمان بر ما قطعى شد و ما همگى از عذاب مىچشيم . ما شما را گمراه كرديم ، همانگونه كه خود گمراه بوديم) . (بر آنان ، همنشينانى برانگيختيم كه برايشان آنچه را فرارويشان بود و آنچه پشت سرشان بود ، بياراستند ، و بر آنها نيز همانند پيشينيانشان از جِن و اِنس ، عذابْ قطعى شد ؛ زيرا زيانكار بودند) .