ب ـ ستمكاران - دوستی در قرآن و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دوستی در قرآن و حدیث - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب ـ ستمكاران

قرآن

(به ستمكاران ، ميل مكنيد كه آتش ، مى‏سوزاندتان و در برابر خدا ، شما را دوستانى نخواهد بود ، و آن‏گاه ، يارى نخواهيد شد) .

حديث

696 . امام صادق عليه‏السلام ـ در تفسير آيه «به ستمكاران ، ميل مكنيد كه آتش مى‏سوزاندتان» ـ : مقصود ، شخصى است كه نزد سلطانى مى‏رود و به مقدارى كه سلطان ، دستش را در كيسه‏اش مى‏كند تا به او عطايى بدهد ، آرزومند زنده ماندنش است .

697 . رجال الكشّى ـ به نقل از حسن بن على بن فَضّال، از صَفْوان بن مِهران جَمّال ـ : نزد امام موسى كاظم عليه‏السلامرفتم. ايشان به من فرمود: «اى صفوان! همه رفتارت خوب است ، جز يك چيز».

گفتم : فدايت شوم ! چه چيز ؟

فرمود : «كرايه دادن شترهايت به اين مرد ، يعنى هارون» .

گفتم : به خدا سوگند ، شترهايم را براى سرمستى و بدمستى يا شكار و لهو ، به او كرايه نمى‏دهم ؛ بلكه آنها را براى پيمودن اين راه (راه مكّه) كرايه مى‏دهم و خودم نيز همراه او نمى‏روم و غلامانم را براى اين كار، راهى مى‏كنم.

حضرت به من فرمود : «اى صفوان! آيا كرايه تو را بايد بپردازند ؟» .

گفتم : فدايت شوم ، آرى!

فرمود : «آيا دوست دارى تا زمانى كه كرايه‏ات را دريافت مى‏كنى ، زنده بمانند ؟» .

گفتم : آرى .

فرمود : «هركس خواستار بقاى آنان باشد ، از آنان است و هركس از آنان باشد ، به دوزخ مى‏رود» .

[صفوان مى‏گويد : ]من نيز رفتم و همه شترهايم را فروختم .

خبر اين ماجرا به هارون رسيد و او مرا خواند و به من گفت : اى صفوان! شنيده‏ام كه شترهايت را فروخته‏اى ؟

گفتم : آرى .

گفت : چرا ؟

گفتم : من پيرمردى فرتوت هستم و غلامانم نيز كارها را درست انجام نمى‏دهند .

هارون گفت : هيهات ! اين طور نيست . من مى‏دانم چه كسى تو را به اين كار وا داشته است ؛ موسى بن جعفر .

گفتم : مرا چه به موسى بن جعفر!

گفت : دست بردار! به خدا سوگند ، اگر به جهت خوش معاشرتى‏ات نبود ، تو را مى‏كشتم .

/ 731