دوستی در قرآن و حدیث نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دوست دارند . اطاعت آنها از خدا از ترس دوزخ و يا به طمع بهشت نيست ؛ بلكه به دليل عشق و علاقه آنها به خداست . 1 آنان در مقام نيايش مىگويند : سَيِّدى ... أنَا مِن حُبِّكَ ظَمآنُ لا أروى ؛ 2 سرورم! من در دوست داشتن تو ، تشنهاى هستم كه سيراب نمىشوم . و ... مَا أطيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ! ؛ طعم محبّتت ، چه شيرين است! ... يا نِعَمي وَجَنَّتي! ؛ 3 اى نعمت و بهشت من! ... فَهَبنى ـ يا إلهى وسَيِّدى ومَولاىَ و رَبّى ـ صَبَرتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلى فِراقِكَ ؛ 4 خدايا! گيرم كه بر عذابت صبر كردم ، بر فراقت چگونه صبر كنم ؟ و ... محبّت خدا نسبت به اين طايفه، مفهومى ديگر دارد . معنا و مفهوم واقعى اين دو نوع محبّت را تنها كسانى مىتوانند درك كنند كه به آن رسيده باشند . هر سخنى در تبيين و تفسير محبّت حقيقى آفريده به آفريدگار و بالعكس ، ناقص و نارساست. بهترين بيان در توضيح آثار اين محبّت ، همان است كه در حديث «قرب نوافل» ، آمده است. 5 فقيه و محقّق بزرگوار ، شيخ بهايى ، درباره اين حديث مىفرمايد :