دوستی در قرآن و حدیث نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
122 . الكافى ـ به نقل از مُرازِم بن حكيم ـ : يكى از ياران ما (عيسى بن ابى منصور) كه شَلقان 1 لقب داشت ، نزد امام صادق عليهالسلاممىزيست و كارهاى مالى و تهيه ما يحتاج امام عليهالسلام را به عهده داشت . او به سبب تندخويىاش از امام بريد. پس امام، روزى به من فرمود : «اى مُرازِم! آيا با عيسى سخن خواهى گفت (واسطه صلح خواهى شد)؟». گفتم: آرى . فرمود: «بسيار خوب! خيرى در هجران نيست». 123 . الكافى ـ به نقل از مُفَضَّل ـ : شنيدم كه امام صادق عليهالسلاممىفرمود : «هرگاه دو تَن از يكديگر بِبُرند ، يكى از آن دو ، مستوجب دورى [از رحمت خدا] و لعنت مىشود و چه بسا كه هر دوىِ آنان مستحقّ لعنت شوند» . مُعتِّب به ايشان گفت : خدا مرا قربانت كند ! اين يك [كه از برادرش بريده است]، ستمكار است. اما ستمديده چه گناهى دارد ؟ فرمود : «زيرا برادرش را به پيوند فرا نمىخواند و سخن [ناخوشايند ]او را نشنيده نمىگيرد . شنيدم پدرم مىگفت : هرگاه دو تن نزاع كنند و يكى ديگرى را مغلوب اقتدار خود سازد ، [لازم است] آن ستمديده به سوى دوستش بازگردد ، و تا آن جا [كوتاه بيايد] كه به او بگويد : "اى برادر! من ستمكارم" ، تا آن كه هجران ميان خود و دوستش را برطرف سازد كه خداوند متعال ، داورى عادل است و حقّ ستمديده را از ستمكار مىگيرد» .