زيد را از كوفه بيرون كردند
زيد بن على تصميم گرفته بود چند روز را در كوفه به سر برد و زمينه قيام را مساعد كند ولى با مراقبت شديد و تحت نظر گرفتن وى از جانب عمال حكومت ، تماسهاى او با مردم بسيار سرى و محرمانه و به نحو تقيه بود.زيد به بهانه اينكه من كارى به حكومت ندارم و مى خواهم زندگى عادى داشته باشم ، چند روزى را به معامله و داد و ستد كالا پرداخت و در ضمن اهداف عاليه خويش را تعقيب مى كرد.
جاسوسان ، مرتب حالات زيد را به يوسف بن عمر، استاندار كوفه گزارش مى دادند، امّا استاندار از زيد و شخصيت و نفوذ وى در مردم سخت هراسان بود.
دستور داد، عذر وى را بخواهند و از كوفه بيرون رود.
زيد (عليه السلام ) پيام داد، من فعلا چون كسالتى دارم نمى توانم از شهر خارج شوم و چند روز ديگر را در كوفه خواهم ماند.امّا يوسف دست بردار نبود، به او پيام داد هر چه زودتر كوفه را ترك كند زيد اين بار به بهانه اينكه با مردى از طايفه طلحة بن عبيداللّه بر سر ملكى گفتگو دارد، از كوفه خارج نشد، يوسف بن عمر به او پيام داد، وكيلى معين كن و هر چه زودتر از اينجا برو، خلاصه ، اين نقشه ها نتوانست سوء ظن حاكم كوفه را برطرف كند، و بالاخره زيد به قصد مدينه از طريق (قادسيه ) (352) از شهر خارج شد.
بازگشت به كوفه
موقعى كه استاندار عراق ، فهميد زيد از شهر خارج شده ، خيالش راحت شد و به عنوان تفريح عازم حيره شد و حكم بن صلت را جانشين موقت خويش ساخت تا او برگردد.زيد (عليه السلام ) هم وارد قادسيه شده بود مردم موقعى شنيدند زيد (عليه السلام ) با اين وضع از كوفه خارج شده سخت پريشان و منقلب شدند و تصميم گرفتند او را به كوفه برگردانند تا هدف خويش را عملى سازد.(353)
ظلمهائى كه مردم عراق بالا خص كوفه و نواحى اطراف آن از ناحيه عمال حكومت شام ديده بودند و جنايات حكومت با علويان و خاندان پيامبر و شيعيان بسيار مردم را از بنى اميه متنفر كرده بود.و آنان شاهد بودند كه نسبت به خود زيد (عليه السلام ) چه اذيتها كردند، آنها منتظر فرصت مناسب بودند، و هم اكنون با بودن زيد بن على (عليهماالسلام ) بهترين فرصت براى قيام بود.
آنان زيد (عليه السلام ) را رهبرى لايق و شخصيتى كم نظير مى دانستند و نسبت به وى كمال احترام را قائل بودند.
براى مردم بسيار ناگوار بود كه چنين رهبرى برازنده و لايقى را از دست بدهند و نمى توانستند خود را به اين امر يعنى خروج زيد از كوفه راضى نگهدارند، لذا تصميم گرفتند به هر نحوى است زيد را از بيرون رفتن از عراق منصرف كنند و او را به كوفه بازگردانند. و بالاخره موفق شدند در قادسيه زيد را ملاقات كنند او را به كوفه برگردانند.(354)