سؤال بيجا
در آن بحبوحه حساسى كه زيد (عليه السلام ) مردم مسلمان را با تمام اختلافاتشان به گردهم جمع كرده بود، بعضى از كوته نظران ساده لوح علنا از مساءله خلافت (مهم ترين مساءله مورد اختلاف مسلمين ) و عقيده او نسبت به ابوبكر و عمر سؤ ال مى كنند.معلوم است زيد (عليه السلام ) در اين شرايط حساس ، نمى تواند علنا اعتقاد واقعى خود را در مساءله خلافت و عقيده اش درباره عمر و ابوبكر را بيان كند اين نادانان گمراه در آن وقت غير مناسب از او پرسيدند عقيده ات در مساءله خلافت و راجع به ابوبكر و عمر چيست ؟زيد (عليه السلام ) با احتياط و تقيه به آنان گفت من آن دو را بد نمى دانم و اين جواب را از روى تقيه و حفظ وحدت بيعت كنندگان و اتحاد پيروان خود بيان كرد.
آنان باز اصرار كردند كه آن دو را علنا لعن كن .
زيد (عليه السلام ) مى داند اگر چنين كند عده زيادى از اطراف او پراكنده مى شوند و الا ن هم مورد و جاى اين سؤ ال نيست ، از لعن و سب خلفاء خوددارى كرد.آن ساده دلان گفتند، تو سنى هستى و او را رفض كردند. و اين دسته از اين به بعد از زيد جدا شدند و خود را شيعه مى دانستند به رافضه معروف شدند (436) (ما در همين كتاب فصل زيديه علل پيدايش رافضه و زيديه را نگاشته ايم . و در فصل (علل شكست و قيام ) مفصلا اين گفتگوها و سؤ ال و جواب ها را يادآور شده ايم .)