4 - خيانت مردم كوفه
علت ديگرى كه شايد از ساير علل مهم تر بود تخاذل و كمك نكردن مردم كوفه در بحبوحه نبرد بود.مردم كوفه همانطور كه به امام حسين (عليه السلام ) خيانت كردند و گناهى نابخشودنى دامن آنان را گرفت نسبت به فرزند رشيد وى ، زيد (عليه السلام ) نيز همانگونه رفتار كردند.(652)آنان از تهديدهاى دشمن هراسيدند و موقعى يوسف بن عمر به نماينده خود حكم بن صلت دستور داد مردم را قبل از قيام در مسجد محاصره كند.اغلب اين ملت بى بخار و خائن كوچكترين مقاومتى از خود نشان ندادند و فورا خود را تسليم دشمن ساختند، و براى اينكه خود را از معركه دور نگه دارند، اين بهانه بسيار خوبى براى آنان شد.و دليل روشن تر اينكه موقعى زيد (عليه السلام ) با يارانش تا در مسجد پيشروى نمودند و مسجد را به محاصره خويش درآوردند و به آنان اعلام شورش و پيوستن به نبرد دادند آنان حركتى از خودشان ندادند.(653)و اين مردم بزدل هيچ عذرى براى اين گناه بزرگ خويش نداشتند و تنها علت ، همان ترس و وحشت آنان از قواى دشمن بود.(اعمش ) فقيه كوفه اين مطلب را خوب مى دانست ، هنگامى كه زيد (عليه السلام ) وى را به پيوستن به نهضت و بيعت با خويش دعوت نمود او در جواب زيد گفت : قربانت گردم ، من به اين مردم اعتماد ندارم ، و اگر ما اقلا سيصد نفر مردم قابل اعتماد را در كنار تو مى يافتيم ، اوضاع را عوض مى كرديم .(654)اعمش خوب مردم كوفه و نيرنگ و خيانت آنان را خوانده بود و اين سخن وى روى همين تشخيص بود.مثلا از باب نمونه از جمله كسانى كه دست زيد (عليه السلام ) را به عنوان بيعت فشرده بود و به او قول همكارى و نبرد داده بود، (انس بن عمرو ازدى ) كه يكى از مردان متنفذ كوفه به حساب مى آمد، بود، امّا اين مرد خائن در گرماگرم نبرد خود را در خانه اش مخفى ساخت موقعى زيد (عليه السلام ) با يارانش به در خانه او رسيدند و فرياد (جاء الحق ) و پيروزى را بلند نمودند و او را به جهاد در راه خدا دعوت كردند، او اصلا جوابى نداد.(655)