شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ملاقات با ابوالسرايا

در بين راه به ابوالسرايا برخورد كرد و سرگذشت خود را با او گفت ابوالسرايا گفت من حاضرم با اين غلامان و رفقايم به تو كمك كنم و قيام نمائيم وعده ما كوفه ، محمّد بن ابراهيم از اين وعده دلشاد شد، و به كوفه آمد و شيعيان و انقلابيون را به دور خود جمع كرد و مردم زيادى با او بيعت كردند و منتظر ابوالسرايا با لشكر او شدند، و موقعى تصميم محمّد براى جنگ با غاصبين حكومت قطعى شد كه در بين راه ديدند زنى دنبال شترهايى كه خرما بارشان بود مى دويد و گاهگاهى كه دانه هايى كه از خرما روى زمين مى افتاد جمع مى كرد و در عبايى كه روى سرش بود مى ريخت محمّد جلو رفت و از آن پيرزن علت كارش را پرسيد، وى جواب داد من زنى هستم كه مرد و سرپرستى ندارم و چند دختر يتيم دارم كه كارى از آنان ساخته نيست من اين دانه هاى خرما را جمع مى كنم و از اين راه قوت شبانه روزى خود و دخترانم را فراهم مى كنم ، محمّد سخت گريست و متاءثر شد، آرى او فرزند خاندان كرم و محبت است و او مى داند كه وجود اين محرومان و تيره بختان اجتماع نتيجه بى انصافى و جنايت عمال حكومت است كه اموال مردم را حيف و ميل مى كنند و فقط صرف منافع و عياشيهاى خود مى نمايند او به آن پيرزن خسته دل گفت : به خدا سوگند، من به خاطر تو و امثال تو قيام مى كنم و تا آخرين قطره خونم در راه شما محرومان و مظلومان مى جنگم ابوالسرايا به وعده خويش وفا كرد و براى يارى محمّد حركت كرد نصر بن مزاحم از مردى روايت كرد كه گفت : من كنار قبر حسين (عليه السلام ) بودم و شب سردى بود و باد و باران مى آمد ديدم دو اسب سوار آمدند نزديك قبر شدند و سلام كردند و زيارت مفصلى خواندند و ابياتى را زمزمه كردند و با من كلماتى را رد و بدل نمودند و گفتند:

/ 344