شعار يحيى در قيام (عدل اسلامى ) بود و درباره او گفته اند:(انه خرج غضباللّه )، همانا خروج او براى خشمگين شدن در راه خدا بود.(753)امّا اين نهضت هم ديرى نپائيد كه از طرف عمال بنى عباس سركوب شد، و يحيى اين شخصيت عزيز به شهادت رسيد.(754)مسعودى گويد: موقعى كه سر مقدس يحيى را به بغداد پايتخت حكومت عباسى بردند آن را در بلندى آويزان كردند، ( ضج الناس من ذلك ) مردم از ديدن اين صحنه منقلب شدند، ( انما كان فى نفوسهم من المحبة له لانه استفتح اموره بالكف عن الدماء، و التورع عن اخذ شى ء من اموال الناس ، و اظهر للعدل و الانصاف ) (755) بخاطر آنكه مردم او را دوست مى داشتند، چون او قيامش را با حفظ خون مردم و خوددارى از اخاذى و پول گرفتن از آنان شروع نمود و او عدالت و انصاف را اظهار كرد.مخصوصا مردم بغداد علاقه و محبت زيادى نسبت به وى اظهار مى كردند (756) مى گويند: على بن داود بن هيثم در مجلسى كه محمّد بن عبداللّه طاهر (متوفاى 253 ه ق ) آراسته بود حاضر بود او از قتل يحيى خشنود بود. على بن داود به او گفت : اى امير تو از كشته شدن مردى خوشحال شده اى كه اگر پيامبر خدا (صلى اللّه عليه و آله ) زنده بود براى او سوگوارى مى كرد (757) و موقعى كه سر يحيى را به دستور خليفه عباسى (مستعين ) به سامراء بودند و در (باب عامه ) نصب كردند، مردم زيادى دور آن را گرفتند و به سوگوارى و عزا پرداختند، و رژيم عباسى از ترس و اجتماع مردم جراءت نكرد كه سر يحيى را در (باب جسر) بغداد نصب كند چون مردم قصد داشتند سر را از عمال حكومت بگيرند.