شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خبر (795) - زراره گفت : زيد بن على در محضر امام صادق (عليه السلام ) رو به من كرد و گفت : جوان ، اگر مردى از دودمان محمّد (صلى اللّه عليه و آله ) ترا به يارى خويش طلبد، چه جوابى خواهى داد؟

گفتم : اگر اطاعت او بر من واجب باشد، جواب مثبت مى دهم ، والا اگر امام مفترض الطاعه نباشد من مخيرم كه جواب مثبت يا منفى به او بدهم ، و موقعى زيد از مجلس ‍ بيرون رفت امام صادق به من فرمود: به خدا قسم از جلو و پشت راه را بر او بستى ، و راه فرارى برايش نگذاشتى .
به هيچ وجه اين حديث معتبر نيست ، و به هر دو سند و طريق مردود است . چون كه در سلسله سند افراد (مجهول ) و ناشناس ديده مى شوند.(796)

خبر دوم

و در رجال كشى در شرح حال ابى جعفر احوال (مؤ من طاق ) از حمدويه . خبر (797) - كه گفت به مومن طاق گفته شد، ماجراى مباحثه خود را با زيد در محضر امام صادق (عليه السلام ) تعريف كن ، مؤ من گفت : روزى زيد بن على به من گفت : به من رسيده كه تو معتقدى كه : در آل محمّد امامى واجب الطاعه هست ؟ گفتم بله ، اين اعتقاد من است ، و پدرت يكى از آنان است ، او گفت : چطور (تو امامت را مى دانى ) امّا پدرم با آن محبت زيادى كه به من داشت به طورى كه لقمه داغ را سرد مى كرد و با دست خويش در دهانم مى گذاشت و راضى نمى شد دهان من بسوزد، آيا با چنين محبتى چطور راضى مى شد آتش جهنم مرا بسوزاند! و (مساءله امامت را از من پنهان دارد.)

گفتم : او دوست نداشت اين مساءله را به تو بگويد و (تو قبول نمى كردى ) و كافر مى شدى ، و حتى در محشر هم از شفاعتش محروم مى شدى ، و مشيت حق درباره تو جارى مى شد. مؤ من طاق گويد: موقعى سخن به اينجا كشيد، امام به عنوان تاءييد گفتار من و پيروزيم در بحث رو به من كرد و فرمود: خوب گيرش آوردى تمام راهها را به رويش بستى و هيچ مسير فرارى برايش ‍ باز نگذاشتى . و همين حديث را كشى به طريق ديگر در ذيل (پاورقى ) ملاحظه مى فرمائيد، با مختصر تغييرى در شرح حال احول آورده است .

اين حديث مردود است و روايت به طريق اول مرسله است و به درد نمى خورد، و به طريق دومش جدا ضعيف است چون علماى رجال (اسحاق ) را تضعيف كرده اند و احمد و ابومالك هم مجهولند و كسى آنها را نمى شناسد پس حديث از اعتبار ساقط است (798) (و دلالت آن نيز مخدوش است و با ضعف سند جاى حجت و دلالت نيست .)

خبر سوم

خبر (799) باز كشى در رجالش از حنان بن سدير نقل مى كند كه گفت : من نزد حسن بن حسن (حسين ) بودم كه ناگهان ، سعيد بن منصور كه از رؤ ساى زيديه بود وارد شد، او پرسيد درباره نبيذ (شراب ) چه مى گويى ؟ چون زيد در محضر ما مى نوشيد، حسن گفت : من تصديق نمى كنم ، كه او شراب مى نوشيد. گفت بله مى نوشيد! حسن بن حسن گفت : اگر هم چنين كارى كرده او كه نه پيغمبر بود و نه جانشين پيغمبر، او مردى از آل محمّد بود، خطا داشت و صواب و معصوم نبود.

در اين حديث كافى است كه بگوييم : اعتمادى به گفته سعيد بن منصور نيست ، چون او ( فاسد المذهب ) بود و هيچگونه توثيق و مدحى درباره او نرسيده است .

و مرحوم مامقانى خريت فن رجال در كتاب رجالش در مقام رد حديث بر مى آيند و رسما آن را مردود مى شمرند و مى فرمايند: زيد بن على گرچه خودش ممدوح و منزه است ، امّا شكى نيست كه فرقه زيديه و پيروان او كه قائل به امامت زدند فسقه و فاجرند، و امام صادق و امام جواد و امام هادى (عليهم السلام ) همه آنان را ناصبى و يا به منزله نصاب خوانده اند.

/ 344