شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) - نسخه متنی

ابو فاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتم : اگر پدر و برادرت مرا بخواهند، خواهم رفت .

گفت : من مى خواهم با اين قوم (بنى اميه ) نبرد كنم ، به من كمك كن .

گفتم : قربانت گردم ، چنين كارى نخواهم كرد.

گفت : جانت را از من دريغ مى كنى ؟

گفتم : من يك جان بيشتر ندارم ، اگر در روى زمين امامى جز تو باشد، هر كس از تو كناره گيرد نجات يافته و هر كس با تو بيايد هلاك شده است و اگر امامى از جانب خدا در روى زمين نباشد، كسى كه از تو كناره گيرد با آنكه همراهيت كند يكسان است .

گفتم اى اباجعفر، من با پدرم سر يك سفره مى نشستيم ، او تكه گوشت چرب را برايم لقمه مى كرد، و لقمه داغ را به خاطر محبت و دلسوزى به من سرد مى كرد، در دهانم مى گذاشت ، آيا او از آتش دوزخ به من دلسوزى نكرده است ؟؟ و از دين (مساءله امامت ) به تو خبر داده و به من چيزى نگفته است ؟

عرض كردم قربانت گردم ، چون ترا دوست داشته و نمى خواسته به آتش ‍ سوخته شوى خبرت نداده است ، زيرا مى ترسيده كه تو از وى نپذيرى و از آن جهت به دوزخ روى ولى به من خبر داد، كه اگر بپذيرم نجات يابم ، و اگر قبول نكردم ، از دوزخ رفتن من باكى بر او نباشد.

سپس به او گفتم : قربانت گردم ، شما بهتريد يا پيامبران خدا؟!
فرمود: پيامبران .

عرض كردم : يعقوب به يوسف مى گويد: (داستان خوابت را به برادرانت نگو، مبادا برايت نيرنگى بريزند) او خوابش را نگفت و پنهان داشت تا از نيرنگ آنان در امان باشد، همچنين پدر تو مطلب امامت را از تو پنهان كرد زيرا بر تو بيم داشت .

زيد فرمود: اكنون كه چنين گويى ، بدانكه مولايت (امام صادق ) در مدينه به من خبر داد كه :

من كشته مى شوم و در كناسه كوفه به دارم مى زنند و همانا نزد وى صحيفه و كتابى است كه در آن كشته شدن و به دار آويخته شدن من در آن نوشته شده است .

احول گويد: من به حج رفتم و گفتگوى خود را با زيد به حضرت صادق (عليه السلام ) عرض كردم .

فرمود: تو راه پيش و پس و راست و چپ و بالا را بر او بستى و نگذاشتى به راهى قدم بردارد. (هر چه گفته جوابش را داده اى .)

/ 344