عموجان ترا به خدا پناه مى دهم
20 - امام صادق (عليه السلام ) نيز اين جمله را به زيد فرمود و خبر شهادت را در ضمن نقل حديث معروفى كه قبلا از رسول خدا و ائمه نقل كرديم تكرار فرمود.مردى از اصحاب حضرتش به نام معمر مى گويد: (84)
من خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) نشسته بودم ، ناگاه زيد بن على بن الحسين (عليهم السلام ) وارد شد و با دو دستش دو طرف در اطاق را گرفت ، تا چشم امام به او افتاد با مهربانى و محبت به او فرمود: عموجان ، تو را به خدا پناه مى دهم كه همان به دار آويخته كناسه باشى ، اتفاقا مادر زيد آنجا حاضر بود، و سخن امام را شنيد، و با دلسوزى مادرى و طرز تفكر زنانه، جمله بيجانى به امام عرض كرد، وى گفت : تو اين را از روى حسد به فرزندم گفتى ؟!
امام صادق (عليه السلام ) با متانت و مهربانى در جواب مادر زيد فرمود: اى كاش حسد بود، اى كاش حسد بود، و سه مرتبه اين جمله را تكرار فرمود، بعد امام به سرگذشت قيام و شهادت زيد اشاره كرده و فرمود: پدرم از جدم (عليهماالسلام ) خبر داد: مردى از فرزندانم به نام زيد، قيام مى كند، در كوفه به شهادت مى رسد و در كناسه او را به دار مى زنند، بدن او را از قبر بيرون مى آورند، سپس امام بقيه حديث را كه در عظمت مقام و منزلت زيد است بيان فرمود و اضافه كرد: براى روح ملكوتى او، درهاى عالم بالا گشوده مى گردد، و فرشتگان آسمان ، از روح ملكوتى او شاد مى شوند، روح او در سينه پرنده سبز زندگى قرار داده شود، و آن پرنده در بهشت بهر جا كه بخواهد پرواز مى كند.