شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
1 - به خدا سوگند هنگامى كه ديده اى به خواب رود، چشمان من از ترس مزه خواب را نمى چشد.2 - ستمگران مرا از خانه و كاشانه ام آواره كردند و گناهى نداشتم جز اينكه سخن از معاد و روز قيامت به زبان آوردم .3 - من به خدا ايمان دارم ولى آنان ايمان نياوردند و همين نوشته اى كه من دارم در نزد آنها بدترين نوشته محسوب است .4 - اين سخنى كه مى گويم ، گوينده آن ترسان است زيرا داراى قلبى است پريشان و بى خوابى بسيار.5 - كسى كه كفشش پاره باشد از رنج پياده روى مى نالد چون كه پايش را سنگهاى خارا مجروح كرده است .6 - ترس او را آواره كرده و مورد طعن و خوارى قرار گرفته ، آرى كسى كه تيزى شمشير را خوش ندارد چنين خواهد بود.7 - براستى كه راحتى او در مرگ است ، و مردن به همه بندگان حتم و مسلم است .يعقوب گويد: ديدم مهدى عباسى زير هر يك از اين اشعار مى نويسد
.(از جانب خدا و من در امانى و هر وقت كه مى خواهى آشكار شو.)من به صورتش نگاه كردم ديدم ، اشك بر گونه اش جارى شده ، گفتم : اى اميرالمؤ منين به نظر شما گوينده اشعار كيست ؟!
خليفه عباسى نگاه تندى به من كرد و گفت : آيا در برابر من خود را به نادانى مى زنى ؟
جز عيسى بن زيد كيست كه اين اشعار را بگويد.(ابوالفرج اصفهانى ، دو شعر ديگر را در آخر اين ابيات آورده كه آن را رد مى كند.)