صفات خدا
زيديه همان صفاتى را كه قرآن براى خداوند ذكر كرده است قائلند و آن را عين ذات مى دانند و از آن جدايش نمى دانند (911) و اگر عين ذات نبود لازم بود كه فاعلى آن را به وجود آورد و ثابت شد كه خداوند قديم است و در ثبوت صفات احتياجى به فاعل ندارد، پس خداوند مستحق اين صفات است براى ذات خويش مانند قدرت و علم .(912)پس قدرت خدا ذاتى است و ديگرى به او امر نمى كند و او هميشه قادر و دانا است براى قدرت او غايتى نيست همان طور كه براى علم وى انتهايى نيست .(913)او سميع و بصير است و مى شنود و مى بيند، امّا نه مانند مخلوق چون او جسم نيست كه صفات او هم جسمانى باشد، او همانند ندارد و خود مى فرمايد: ( ليس كمثله شى ء)، ) (914) چيزى همانند او نيست .او شبيه چيزى نيست و او نه در دنيا و نه در آخرت ديده نمى شود.به خلاف آنچه كه گروه (مشبه ) (915) مى گويند.(916)آنان آيات متشابه قرآن را در صفات خدا تاءويل مى كنند مثلا در قرآن دارد: ( الرحمن على العرش استوى ) (917) خداوند بر عرش نشسته است مى گويند به معناى عز و ملك و قدرت است يعنى خداوند بر همه چيز استيلا و سيطره دارد.و اين آيه كه مى فرمايد: ( و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانية ) (918) نيز همين معنا و دلالت بر ارتفاع و علو و برترى خدا بر موجودات را دارد.(919)و آيه ( وسع كرسيه السموات و الارض ) (920) كرسى را علم معنى مى كنند و در لغت هم آمده است (يعنى علم خداوند به تمام آسمانها و زمين ها گسترش دارد).(921)چون خداوند جسم و جسد نيست و در وى صفتى از اجساد نباشد و او به آيات مخلوقش شناخته شود. او داراى كيفيت و ماهيت نمى باشد.(922)او قرآن كه مى فرمايد: ( و السموات مطويات بيمينه ) (923) مقصود همان بيان قدرت خداوند بر آسمانها است .زيديه قائل به وحدت قرآنند و آن را قديم مى دانند و اعتماد مى كنند به سخن خدا كه مى فرمايد:( ما ياءتيهم من ذكر ربهم محدث ). (924)پس خداوند كلام را احداث فرموده چون كلام فعل متكلم است .