2 - عدل
حقيقت عدل نزد زيديه اين است كه خداوند فعل قبيحى مانند ظلم و كذب و امثال اين از او سر نمى زند، چون وى عالم به بديها و قبائح است و از انجام آن غنى است . (925) و اساس عدالت را روى همان حسن و قبح معتبر مى دانند، امام يحيى بن الحسين نظر خود را درباره (حسن و قبح ) چنين بيان مى كند:حسن آن است كه راهى به ذم و نكوهش نداشته باشد، امّا قبح بر عكس آن است يعنى مدخل ذم و نكوهش است .(926)مردم در كارهاى نيك و بد آزادند و روى اين مبنا زيديه قائلند كه :كارهاى نيك و بد بندگان از خود آنان است و از جانب خدا نيست ، و دليل بر اين مطلب امر خداوند به بندگان به خوبى و نهى از بدى است ، پس اين افعال به اختيار و انجام خود بندگان است .(927)و خداوند، افعال بندگان را به خود آنان نسبت مى دهد و مى فرمايد: ( جزاء بما كانوا يعملون ) (928)و آياتى نظير اين آيه به اين مطلب دال است .پس اراده و مشيت به دست خود شخص است .(929)و آيه هايى كه افعال بندگان را نسبت به خدا مى دهد تاءويل مى كنند:
3 - (وعد) و (وعيد)
زيديه به وعد و وعيد قائل است ، و مى گويد:خداوند خلف وعده نمى كند و او بر همه چيز قادر است چه بخشش باشد چه عذاب و او كسانى را كه معصيت كبيره كرده اند و وعده عذاب به آنان داده به وعده خويش عمل مى كند و الا خلف وعده مى شود.(930)و به آياتى مانند آيه 31 سوره رعد و 29 قاف و 17 غافر استدلال مى كنند كه خداوند خلف وعده نمى كند.و روى همين اعتقاد قائلند كه : شفاعت براى مرتكبين گناهان كبيره نيست چون لازمه اش خلف وعده خدا است و شفاعت پيامبر و... براى مؤ من است (931) و به آيه :( ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع ) براى ظالمين شفيعى كه قولش پذيرفته شود نيست . (932) استدلال مى كنند.