آيه: 115 وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ - تفسیر نور سوره التوبة نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نور سوره التوبة - نسخه متنی

محسن قرائتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه: 115 وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

ترجمه:

خداوند بر آن نيست كه قومى را بعد از آنكه هدايتشان نمود، بى راه بگذارد تا آنچه را )كه بايد از آن ( پرهيز كنند، برايشان بيان كند. قطعاً خداوند به هر چيزى داناست.

نكته ها:

، يا بيانگر حال آنان است كه مسلمان شده بودند، ولى پيش از آگاهى از وظايف خود از دنيا رفتند. (176) يا اشاره به آيه ى قبل و لزوم تبرّى از دشمن خداست كه اگر پس از اين هشدار، بى تفاوت باشيد، خودتان هم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق مى شويد، و ممكن است آ يه براى رفع نگرانى كسانى باشد كه قبل از علم به حرمت استغفار براى مشركان، براى آنان استغفار مى كردند.

امام رضاعليه السلام فرمود: خداوند بر امام واجب كرده است كه هر گاه نگران مرگ خود شد، امام معصوم بعدى را براى مردم معرّفى كند، سپس اين آيه را تلاوت كرد. (177 )

پيام ها:

1- اگر حدود الهى را رعايت نكنيم، خطر گمراهى در پيش است. ليضلّ قوماً... حتى يُبيّن ل

هم 2- اضلال خدا، كيفر بى اعتنايى به هدايت اوست. مخالفت آگاهانه با رهنمودهاى الهى، زمينه ى سلب هدايت خداوند است. ماكان اللَّه ليضلّ ... حتّى يُبيّن

3- كيفر الهى، پس از تبيين و روشنگرى و اتمام حجّت است. حتى يُبيّن

4- هدايت الهى كامل است و علاوه بر بيان اسبابِ سعادت، عوامل خطر را نيز هشدار مى دهد.يُبيّن لهم ما يتّقون امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند اسباب رضايت و غضب خود را به مردم مى شناساند. (178)

5 - دستور الهى بر پرهيز از چيزى، از علم و حكمت او سرچشمه مى گيرد. إنَّ اللَّه بكلِّ شى ءٍ عليم


176-تفسير مجمع البيان.
177-تفسير نورالثقلين.
178-كافى، ج 1، ص 163.

/ 130