آيه: 99 فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ - تفسیر نور سوره یوسف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نور سوره یوسف - نسخه متنی

محسن قرائتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه: 99 فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ

ترجمه:

پس چون (پدر ومادر وبرادران ) بر يوسف وارد شدند، پدر ومادرش را در كنار خويش جاي داد وگفت : به خواست خدا با امن و امان داخل مصر شويد.

نكته ها:

نمي دانم اين فراز از داستان را چگونه بنويسم ! يوسف براي استقبال از والدين خود در بيرون شهر خيمه اي زده و به انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند; (فلما دخلوا علي يوسف ... ادخلوا مصر) به طور طبيعي وقتي پدر و مادر و برادران يوسف ، خود را براي سفر آماده مي كردند، شور و غوغايي در سرزمين كنعان بود.

مردم مي ديدند چگونه بعد از سالها، با دريافت خبر خوش سلامت يوسف ، در حالي كه يعقوب بينايي خود را باز يافته با اشتياق عزم ديدار فرزند را دارد. آنها نيز خوشحال از احوال اين پدر وپسر بودند، مخصوصا از اينكه يوسف در مصر خزانه دار و حاكم است و در قحط سالي با ارسال غلّه آنها را نيز حمايت كرده است .

با چه شوق و شور و عشقي مي توان اين قصه را نوشت وتمام نمود

.! از كلمه ي ((ابويه )) معلوم مي شود كه مادر يوسف نيز زنده بوده است ، ولي سؤالي كه خودم نيز به جواب آن پي نبرده ام اين است كه چرا در سرتاسر داستان نامي از گريه ، سوز و ناله هاي مادرش مطرح نشده و اين موضوع مسكوت مانده است .?!

در بعضي روايات آمده كه يعقوب با اصرار وسوگند از يوسف خواست تا ماجراي خود را بازگو كند. وقتي يوسف شروع به گفتن كرد كه برادرانم مرا لب چاه برده و با تهديد پيراهنم را كندند، يعقوب بي هوش شد. چون به هوش آمد، درخواست كرد كه ادامه دهد، ولي يوسف گفت : پدر ترا به حق ابراهيم و اسماعيل و اسحاق : مرا از نقل داستان معاف كن ! يعقوب پذيرفت .. (123)

پيام ها:

1- پست و مقام نبايد ما را از احترام به والدين غافل كند (ادخلوا مصر)

2- استقبال در بيرون شهر كار نيكويي است . (دخلوا علي يوسف ) در بيرون شهر مراسم استقبال بود و خيمه زده بودند.

3- حتي اگر شخص اول كشور نيز خواست از امنيت سرزمين خود سخن بگويد، بايد توجه به لطف خداوند داشته باشد. (ان شاءالّله ) (124)

4- در انتخاب محل سكونت مهمترين مسئله امنيت است . (امنين )

5- اگر يوسف ها حاكم باشند، امنيت برقرار خواهد شد. (امنين )


123-تفسير نمونه و مجمع البيان
124-گروهي از مردم از سنگ هاي كوه خانه سازي كردند تا در امان باشند ولي قهر خداوند امنيتآنان را به هم زد; (و كانوا ينحتون من الجبال بيوتا امنين فاخذتهم الصيحه مصبحين ) (حجر، 83)

/ 112